-
تقصیر ویروس بود
/ مایکل رابرتز
ترجمهی رسول قنبری. -
This is default featured slide 2 title
Go to Blogger edit html and find these sentences.Now replace these sentences with your own descriptions.This theme is Bloggerized by NewBloggerThemes.com.
-
This is default featured slide 3 title
Go to Blogger edit html and find these sentences.Now replace these sentences with your own descriptions.This theme is Bloggerized by NewBloggerThemes.com.
-
This is default featured slide 4 title
Go to Blogger edit html and find these sentences.Now replace these sentences with your own descriptions.This theme is Bloggerized by NewBloggerThemes.com.
-
This is default featured slide 5 title
Go to Blogger edit html and find these sentences.Now replace these sentences with your own descriptions.This theme is Bloggerized by NewBloggerThemes.com.
گزارش سال۲۰۱۹ وزارت فدرال امنیت آلمان، جاسوسی وسرکوب اپوزیسیون ایران درداخل وخارج کشور توسط وزارت اطلاعات و اطلاعات سپاه
وزارت فدرال امنیت داخلی آلمان
گزارش سالانه ۲۰۱۹ حفاظت از قانون اساسی
*نهادهای اطلاعاتی رژیم ایران به جاسوسی و سرکوب اپوزیسیون در داخل و خارج کشور ادامه می دهند و سازمان اصلی پشت این کار وزارت اطلاعات و اطلاعات نیروی قدس سپاه پاسداران است
*
*یک دیپلومات ایرانی که مأمور وزارت اطلاعات رژیم ایران است بر اساس اعلام جرم اروپایی
به اتهام طراحی، هدایت و کنترل بمبگذاری در گردهمایی سالانه مجاهدین در ۳۰ ژوئن ۲۰۱۸ در ویلپنت پاریس دستگیر و زندانی شده است
*
*در واکنش به این توطئه بمبگذاری اتحادیه اروپا در ۸ ژانویه ۲۰۱۹ یکی از بخشهای وزارت اطلاعات، دیپلومات ایرانی متهم به هدایت حمله و یک معاون وزارت اطلاعات را در لیست تروریستی خود قرار داد.
*
گزارش سال۲۰۱۹ وزارت فدرال امنیت آلمان، ۲۸اوت۲۰۲۰، ۷شهریور۹۹:
همانند گذشته، نهادهای اطلاعاتی رژیم ایران به جاسوسی و سرکوب جنبش و چهرههای اپوزیسیون چه در داخل و چه خارج کشور ادامه میدهند. علاوه بر این، این نهادها به جمعاوری اطلاعات سیاسی، نظامی، صنعتی و علمی از کشورهای غربی میپردازند. سازمان اصلی پشت این کار وزارت اطلاعات رژیم ایران است. اطلاعات نیروی تروریستی قدس سپاه پاسداران نیز در آلمان فعال است. رژیم ایران برای پیشبرد سیاست هایش روای مرزهای این کشور درپی جمع آوری اطلاعاات در رابطه با سیاست آینده غرب منجمله سیاست امنیتی و خارجی آلمان است.
در این گزارش آمده است: همانطور که در گزارش حفاظت از قانون اساسی سال ۲۰۱۸ نیز ذکر شده، یک دیپلومات رژیم ایران وابسته به سفارت رژیم در وین بر اساس یک اعلام جرم اروپایی که توسط مقامات قضایی بلژیک صادر شده بود در آلمان دستگیر شد. این دیپلومات که مأمور وزارت اطلاعات رژیم ایران است، متهم به طراحی و هدایت و کنترل یک بمبگذاری در گردهمایی سالانه مجاهدین خلق ایران در منطقه ویلپنت در نزدیکی پاریس در روز ۳۰ ژوئن ۲۰۱۸ است. اعتقاد بر این است که این دیپلومات ایرانی یک زن و شوهر بلژیکی ایرانی را به عنوان مأموران خود استخدام کرده بود تا این بمبگذاری را به اجرا بگذارند. این فرد در ماه اکتبر ۲۰۱۸ توسط آلمان به بلژیک تحویل داده شد.
در واکنش به این توطئه بمبگذاری، اتحادیه اروپا در ۸ ژانویه ۲۰۱۹ یکی از بخشهای وزارت اطلاعات رژیم ایران، دیپلومات ایرانی متهم به هدایت حمله بمبگذاری، و یک معاون سابق وزارت اطلاعات را در لیست تروریستی خود قرار داد. شورای روابط خارجی اتحادیه اروپا در تصمیم فوق تأکید کرد که افراد و نهادهای فوق الذکر در اقدامات تروریستی دست داشتند.
علاوه بر این در روز ۲۱ ژانویه ۲۰۱۹ دولت فدرال پروانه اجازه کار هواپیمایی ماهانایر ایران را از پرواز به و از آلمان ممنوع کرد. این اقدام نیز در واکنش به فعالیتهای این هواپیمایی در منطقه جنگی سوریه و همچنین فعالیتهای جاسوسی ان بود.
گزارش سالانه حفاظت از قانون اساسی آلمان در زمینه حملات سایبری رژیم ایران مینویسد: فعالیتهای بالقوه رژیم ایران برای دست زدن به عملیات سایبری طی سالهای اخیر بطور چشمگیری افزایش یافته و منجر به اقدامات فزاینده هکرهای رژیم ایران علیه اهدافی در داخل کشور و خارج شده است. اهداف اصلی آنها دولتها، تجارتخانهها، ادارات دولتی و خصوصی، موسسات علمی و تحقیقاتی و گروههای مخالف و اپوزیسیون ایران بوده است. یک هدف دیگر این حملات دور زدن تحریم ها علیه رژیم ایران است.
جان زندانی سیاسی #مجید_اسدی در خطر است
مجید اسدی ، زندانی سیاسی در یک تماس تلفنی کوتاه که هفته پیش با خانواده خود داشته، گفته است که فشارها جهت گرفتن اعترافات اجباری در بند ۲۴۰ زندان اوین همچنان ادامه دارد.
این زندانی سیاسی از زمان انتقالش به بازداشتگاه #وزارت_اطلاعات در اعتصاب غذا به سر میبرد و از دسترسی به داروهای خود محروم شده است.
خانواده آقای اسدی از این امر و تداوم بلاتکلیفی، نداشتن ملاقات و برقراری تماس با خانواده در حضور بازجو ابراز نگرانی کردهاند.
مجید اسدی همراه با دو زندانی سیاسی دیگر، محمد بنازاده امیرخیزی و پیام شکیبا نزدیک بیش از ۴۰روز است که برای بازجویی از بابت پرونده جدیدی که برای آنها گشوده شده از زندان گوهردشت کرج به بند ۲۰۹ زندان اوین و مدتی بعد به سلول انفرادی منتقل شدهاند.
اتهام جدید این سه زندانی سیاسی که در تاریخ ۳۰ تیرماه در دادسرای اوین به آنها ابلاغ شده، فعالیت تبلیغی علیه نظام ذکر شده است.
یک منبع نزدیک به خانواد مجید اسدی ميگويد: «طی هفته گذشته مجید اسدی در تماسی با خانواده خود گفته بود که برای اقرارهای اجباری تحت فشار قرار دارد. این مساله با توجه به اینکه تمامی تماسهای وی در حضور بازجو است نشان از شدت فشارهاست. او تاکنون از ملاقات محروم بوده است».
این منبع در ادامه گفته: «تداوم بازجویی آقای اسدی، محمد بنازاده امیرخیزی و پیام شکیبا در حالی است که حتی اتهامات دقیق و مصداق اتهامات این افراد مشخص نیست. همچنین مجید اسدی در اعتصاب غذا است و به داروهایش هم دسترسی ندارد و همین امر نگرانی خانواده از بابت سلامتی وی را بیشتر کرده است».
اعتصاب مجیـد اسدی که از زخم معده، زخم اثنی عشر، کیست کبدی و بیماری روماتیسم رنج میبرد، وضعیت وی را در نقطه خطرناکی قرار داده است.
وضعیت سلامتی مجیـد اسدی که از مدتی قبل به کرونا هم مبتلا و با کاهش وزن شدید مواجه شد، باعث نگرانی خانواده وی شده است.
آناتومي تراژيك هشتگ بازي و سانسورگري سخنگوي نَديد بَديد سر به هوا!
آناتومي تراژيك هشتگ بازي و سانسورگري سخنگوي
نَديد بُديد سر به هوا!
نوشته از: احمد مجد
بخش پاياني از مقاله «حزب كمونيست
كارگري و مينا احدي چه بايد ميكردند؟»
از آغاز نوشتم كه خانم مينا احدي، موفق
شده مرا به پژوهش درباره اباطيلش علاقمند كند و اكنون بايد بگويم همين علاقمند شدن
من به اين امر شايد مهمترين و بلكه تنها پيروزي ايشان بوده!! پرداختن به هرگوشه
حرفهايش به نتايج رسواگر بيشتري انجاميد.
احدي مي گويد چرا برخي هواداران
مجاهدين او را بلندگوي ارتجاع وحشي حاكم بر ايران ناميده اند. قبل از ديگر حرفها
ديديم كه او و رژيم آخوندها در پافشاري بر اين كه نام «جمهوري اسلامي» را تكرار
كنند با هم مسابقه دارند. اميدوارم احدي و حزب كمونيست كارگري قبل از رژيم به خط
پايان نرسد و بماند تا جايزه اعمال و گفتار و رفتارش را از مردم ايران دريافت كند.
هم چنين ديديم در دعاوي ديگرش هم احدي بر ضد مريم رجوي و مجاهدين خلق با سايتها و
اكانتهاي وزارت اطلاعات و سپاه تروريستي قدس همنوا و همزبان است.
پژوهش من كه بخشي از آن را در اين جا
با دوستان و خوانندگان اين صفحه در ميان بگذارم، چنان گستره يي از دروغ و فريبكاري
و اخلاق پليد بورژوايي را در منش خانم احدي به نمايش مي گذارند كه بايد بگويم حتي
نقطه و ويرگولهاي اينگونه نوشتههاي او هم دروغ و رسواست. گو اين كه متن فارسي
نامه او به پاتسلت از نظر نقطه و علامت گذاري در حد يك دانش آموز دبستاني هم نيست.
كم نيستند كاربراني كه به زبان آلماني مسلطند و در ذيل پستهاي مربوط به نامه نگاري
وي به پاتسلت نوشتهاند، بهتر است براي احدي يك كلاس زبان آلماني بگذارند تا
بتواند حرفش را برساند و بعد وارد نامهنگاري ديپلوماتيك بشود. حتي چندنفري نوشتهاند
بعد از 30سال اقامت در آلمان هنوز آن قدر زبان آلماني بلد نيست كه در ملاقات با
برخي مقامات و سازمانهاي غيردولتي آلماني از مترجم بي نياز باشد(اميدوارم چنين
نباشد ولي اگر آلماني را مثل فارسي مينويسد، اميدم بيهوده است).
·
فريبكاري و شامورتي كمونيسم كارگري با ورسيون خانم احدي!
اين عكس كه در زير مشاهده ميكنيد،
توسط خانم احدي در صفحه فيسبوكش و توسط
سايتهاي رژيم كه مشغول نان قرض دادن متقابل به يكديگر عليه مجاهدين خلق هستند
بازتاب يافته است.
يكم: حقيقت عكس منتشر شده توسط مينا احدي از لباس يكسان و يكدست زنان و
مردان مجاهد خلق كه روايت كمونيستي كارگري و روايت رژيمي آن يكسان است اين كه : عكس مربوط به سالهاي قبل از حمله آمريكا به عراق و زماني است كه
مجاهدين خلق (ارتش آزاديبخش ملي ايران) در عراق سلاحهاي زرهي خود را در اختيار
داشت(20سال پيش).
دوم: خانم احدي كه خون به ناحق ريخته ريحانه جباري را اسباب كسب و كار و
استفاده سياسي خود قرار داده، بارها و بارها در ملاقاتهايش با خانم شعله پاكروان
مادر ريحانه نديده است كه وي حتي در فضاي اجتماعي آلمان هم روسري دارد؟ آيا هرگز
متعرض حجاب شعله پاكروان شده است؟ جز اين است كه برخورد او با مجاهدين فرآورده يك
هيستري سخيف غيرانساني است؟
سوم: خانم احدي بر اساس برنامه حزبش به نام «فرداي بهتر» نميتواند متعرض
حق انتخاب پوشش اعم از زن و مرد، باشد.
مگر اين كه بپذيريم، آن طور كه صفحه
فيسبوك ايشان و كارنامه عملي يكي از همپالگيهاي ارجمندشان خانم (....) نشان ميدهد،
به جاي «فرداي بهتر» خواستار «ديروز بهتر» يعني ديروزهاي بسيار دورِ بيپوششي و
برهنگي و صباوت انسان نخستين هستند كه تازه از درخت به زمين آمده، راست قامت شده
بود و حتي به روايت افسانههاي مذهبي از سيب ممنوعه هم نخورده بود، تا از شرم و
حياي انساني براي كنترل حرص و آز حيواني بهرهمند شود. هرچه هست حزب كمونيست
كارگري ميخواهد ما را به پيش از هموساپين برگرداند (از توضيح بيشتر ميگذرم و
پيشنهاد ميكنم ايشان اگر سطح تئوريكش ياري ميكند، بنگرد به آنتي دورينگ اثر
درخشان فريدريش انگلس، آنجا كه «دكتر دورينگ» را بر سر شرم و حياي انساني و آزادي
جنسي حسابي دست مياندازد و همچنين استدلال زيباي مانيفست كمونيست درباره مدعاي
دروغين اشتراكي بودن زنان در كمونيسم. پس از صدوپنجاه سال، حالا همان خزعبلات
بورژوايي دكتر دورينگ را احدي بلغور ميكند ولي با ورسيون كمونيسم كارگري).
چهارم: خانم احدي در ميان هزاران عكس و فيلم از اعتراضهاي مردم آمريكا به
قتل يك سياهپوست در ماههاي اخير؛ تنها كليپ و عكس يك زن كاملا برهنه در يك اكسيون
انفرادي در برابر نيروي پليس را منتشر كردهاند (البته يك مرد هم با سپر از او
حفاظت ميكند) و آن هم به بهانه اين كه بگويند زن مالك بدن خويش است. البته از نظر
من هركس اعم از زن و مرد مجاز است در برابر بي عدالتي و ستم به هرگونه كه ميتواند
با هر سرمايه كه در خود سراغ دارد، اعتراض كند. اما اگر نيرويي براي احقاق
ستمديدگان در برابر زورمندان و سرمايه داران، سلاح به دست گرفت و ارتشي تشكيل داد
و برپايي شورش و قيام مسلحانه مردمي را پيگرفت، ديگر چگونه ميتواند تروريست
ناميده شود؟ واي از اين دنياي وارونه!
اكنون به روشني نميتوان
دريافت كه هيستري خانم احدي نسبت به روسري زنان مجاهد بهطور عام و مريم رجوي به
طور خاص، چه خاستگاهي دارد؟ نوستالژي «ديروز» انسان ميموننماي نخستين؟ يا تلاش
براي «فرداي بهتر» انسان امروز؟
پنجم: خانم احدي كه مدعي است، «پارتيزان كومهله» بوده، با اين حقيقت بيگانه است كه زنان و مردان رزمنده در يك ارتش به طور اصولي (به هزار دليل) بايد يونيفورم داشته باشند. يك ارتش مسلح منظم با يك نيروي مسلح محلي تفاوتهاي عمده و بزرگي دارد كه تنگنظري تئوريك و فقر پراتيك مفرط خانم احدي از فهم و درك ضرورتهاي آن عاجز است و حيران شده، «طامات» ميبافد (طامات= گفتههاي پراکنده. سخن از چپ و راست، پراکنده و شیادانه، سعدي سروده بود: به طامات مجلس بیاراستم / پس آنگه ز حق مغفرت خواستم). با آن شلوارهاي گشاد مردانه و پيراهنهاي تا قوزك زنانه (كه البته رنگهاي بسيار زيبايي دارند) محلي كوردي ميتوان وارد تانك شد و از آن بيرون جهيد؟
ششم: خانم احدي در جاي ديگري طي يك گفتگوي راديويي از «سلاحهاي قراضه» ارتش آزاديبخش سخن گفته. اي كاش يكي از سلاحهاي مدرني كه ايشان خواهان بهكارگيري آنها توسط مجاهدين خلق بوده اند را نام مي بردند. اما حقيقت اين است كه اين مجاهدين خلق بيش از يك دهه بدون سلاح در زير سنگين ترين شرايط جنگ رواني و سياسي رژيم و متحدانش و به خصوص سرويسهاي امنيتي آمريكا كه براي متلاشي كردن تشكيلاتشان، ارودگاه «تيف» را كه مورد عشق و پرستش و تقديس خانم احدي بهراه انداخته بود؛ دوام آوردند و يكي از بزرگترين انتقالهاي معاصر را با پيروزي بر ليستگذاري تروريستي به انجام رساندند. جابه جايي آنها از عراق به آلباني حتي يك مورد تلفات نداشت.
هفتم: برخي اعضاي سابق «كومله» به گواهي كامنتهايشان در زير پستهاي فيسبوك، يادآوري ميكنند كه ايشان «پارتيزان كومهله» نبوده، بلكه در آشپزخانه كار ميكرده(روايت ديگري هم از خود ايشان هست كه در راديو كار ميكرده). البته در نگاه من در يك مونيسم رزمنده، تقسيم كارها و نقشها هر چه باشد، همه را از يك عنوان و نقش برخوردار ميكند. هركس در هر نيروي رزمنده هر نقشي ايفا كرده باشد، همان صفت و نقشِ محصول غايي و نهايي را به خود ميگيرد. «پارتيزان»بودن خانم احدي را اعم از آشپزخانه يا راديو ميپذيرم. اما ناگزيرم بگويم يك پارتيزان بيديسيپلين كه دروغگويياش به شيادي پهلو ميزند، اگر در كار آشپزخانه باشد، ضررش بيشتر است و شايد غذايي كه ميپزد به مسموم شدن آن جمع رزمنده بينجامد. در نيروهاي مبارز مسلح، شغلهايي مثل آشپزي را به بهترين كادرها و منضبطترين و قابلاعتمادترين آنها ميسپارند. بيش از هرچيز، چنين رزمندگاني شائبه خودنمايي و خودشيفتگي و تلاش خستگيناپذير براي مطرح كردن خودشان را ندارند و تازه بايد در برابر بسياري سليقهها و خوب و بدها، بشنوند و دم برنياورند و براي رضايت بيشتر جمع رزمندهشان بكوشند.
به نظرتان مينا احدي اينكاره است؟ به
طور واقعي و حقيقي و بنا به كارنامه و
رفتارش به جرئت و تأكيد ميتوان گفت: نه! نيست!
·
سانسورگري و فيگور فعال نوكيسه و نَديد بُديد حقوق بشر!
خانم احدي براي آن كه بگويد كامنتهاي
ركيك و بهگفته «بيبي سيما بهاري» مستهجن، كار هواداران مجاهدين است، همه را
نگهداشته و از بين نبرده است. حكايت ترفند لومپني خودزني براي شروع چاقوكشي در بخش
نخست اين نوشته يادتان هست؟
باقي گذاشتن اين كامنت ها هم براي كسي
كه حرف حساب ندارد و چنته اش خالي باشد، ضروري است.
اين است پيروزي حزباللهيگونه «خون بر
شمشير» در ورسيون كمونيسم كارگري!
خوب است بدانيد، يكي از هواداران
مجاهدين كه كاربري است به نام «فرا محمودي»، در ميان همه كامنتهاي نامناسب و زشتي
كه زير نوشته هاي خانم احدي باقي مانده متن زير را بارها و بارها تكرار كرده و با
كاربرد اين گونه ادبيات مخالفت كرده و خواهان تمركز بر روي اختلاف سياسي و مسأله
محوري سياسي يعني رژيم بوده. اسكرين اين كامنت و پاسخ خانم احدي به او با لحن
عاميانه و شبهلومپني خانم سخنگو را ببينيد كه خوش آمدنش از بددهني و ركيك نويسي
را به حساب آزادي بيان ميگذارد:
اما نمونه ديگر و مهمتر اين كه: اولين
بار وقتي نوشتههاي خانم احدي را در فيسبوك خودش ميخواندم و طبعا كامنتهايش را،
زماني بود كه هنوز به تحقيق در باره اباطيل او علاقمند نشده بودم. بعدا كه علاقمند
شدم، چه ميداني كه بس «افتاد مشكلها»!
يكي از كامنت ها مربوط به يك خانم
هوادار مجاهدين بود كه خوشبختانه بر پايه مانيفست كمونيسم كارگري آن روسري و حجاب
(لعنتي) را نداشت. نويسنده آن كامنت كه اسمش هم به يادم نمانده در آن جا از
تلاشهاي حقوق بشري خانم احدي تقدير كرده بود، اما در كمال ادب و متانتي شايسته
خودش، از دروغگويي خانم احدي ابراز شگفتي و نارضايتي و يادآوري نموده بود كه: همين
چند سال پيش كه خانم احدي براي شركت در فعاليتهاي حقوق بشري به مقر اروپايي سازمان
ملل متحد در ژنو رفته بوده، هيچ كاري بلد نبوده و اصلا نميدانسته چكار بايد بكند
و چيزي و جايي را نميشناخته و ويلان و سرگردان بوده و آن خانم بوده كه گويا به
سفارش مسئولان اكيپ مجاهدين در مقر حقوق بشر، سراغ احدي رفته و راه و چاه را به او
نشان داده و گلايهاش از احدي اين بود كه دست كم به پاس چنين كمكي كه مجاهدين به
تو كردند تا بتواني فعاليت حقوق بشري انجام بدهي، ايكاش اين دروغها را نمي گفتي
(نقل به مضمون).
اما در هفته گذشته وقتي از سر علاقمندي
و پژوهش در نوشتههاي احدي به سراغ همان پست در فيسبوك رفتم. اين كامنت را در جاي
خودش نيافتم! و مشخص بود توسط خانم احدي از ميان رفته است(صميمانه اميدوارم اشتباه
كرده باشم و با آن همه جستجوي مكرر در مكرر بر اثر اشتباه خودم آن كامنت را نديده
باشم كه در اين صورت عذرخواهي خواهم كرد ولي اگر چنين است از خانم محترم كه عضو
هيأت نمايندگي مجاهدين يا سازمانهاي غيردولتي حامي مجاهدين بوده خواهش دارم،
حقيقت را دوباره براي من و خانم احدي بنويسند يا به صورت پست جداگانه در حساب
خودشان منتشر كنند). اگر بپرسيد چرا اين كامنت را خانم احدي حذف كرده، ميگويم:
يكم: اين كامنت نشان ميدهد كه مجاهدين خلق بر خلاف حزب كمونيست كارگري
به سخنگويي خانم احدي، نه تنها خواهان حذف و كنارزدن هيچ كس در هر شيوه و شكل يا
بخشي از مبارزه نظامي و سياسي و افشاگرانه با رژيم نبوده و نيستند. بلكه از حضور و
فعاليت بيشتر ديگران در كنار خودشان استقبال ميكنند. به اين موضوع نگاهي ملكوتي و
اخلاقي ندارم. و بر آنم كه مجاهدين خلق از اين كارشان سود ميبرند و به خاطر سود
مبارزاتي و مآلا سياسي چنين ميكنند. چون در وجود هر چه بيشتر مبارزه و مخالفت و
افشاگري بر ضد رژيم بهره ميبرند. برخلاف خانم احدي و حزب كمونيست كارگري كه از
فعاليت و بهخصوص بروزهاي سالانه باشكوه و بزرگ مجاهدين، ناله و شكوه ميكنند.
مجاهدين خلق از پيشرفت ديگران در مبارزه با رژيم سود مي برند. زيرا:
- بار سنگين اين مبارزه عليه رژيم بين
آنها و ديگران به هر ميزان تقسيم ميشود و نيروي بيشتري به اين ميدان ميآيد.
- خود را برنده مي يابند كه در عرصه
حقوق بشر، صداهاي گوناگون بلند شود. چون هميشه در معرض اين اتهام رژيماند كه
كميسيون حقوق بشر و سازمان انرژي اتمي سازمان ملل متحد و وزارت خارجه آمريكا و
خلاصه هركس با رژيم و تبهكاريهايش مخالفت كند، از مجاهدين خلق خط و ربط گرفته و
حرفهاي آنها را تكرار ميكند.
- دادگاه و هيأت منصفهيي كه با يك
شاهد روبه رو باشد، زودتر و با كيفيتي ديگرگون به نقش مجرم باور ميكند يا زماني
كه انبوه گواهان صف كشيدهاند؟
چنان كه مجاهدين خلق هرگز از انشعاب و
پاشيدن و درهم شكستن هيچ سازمان و گروه مبارز ديگري چه در زمان شاه و چه در زمان
شيخ، استقبال و شادماني نكرده، بلكه متأسف بودهاند. چيزي كه در آن سالها خودم را
به رغم تفاوت عقايدم شيفته مجاهدين كرد، اين گفته محمد حنيف نژاد بود كه وقتي از
او پرسيده بودند، ما چه زماني عمليات مسلحانه عليه رژيم شاه را آغاز ميكنيم، ممكن
است ماركسيستها شروع كنند و ما عقب بمانيم! گفته بود: مهم اين است كه هر وقت
آماده شديم، شروع كنيم ولي اگر هم آنها زودتر شروع كردند، ما بايد استقبال و
افتخار كنيم كه آنها جلوتر از ما آماده شدند.
ولي حزب كمونيست كارگري به سخنگويي
احدي، بندنافش را با دعا براي «فاصله گرفتن» اعضاي مجاهدين از سازمانشان بريدهاند:
-
حيدر يگانه دوست كه با مجاهدين فاصله گرفته بوده و فعاليتي نميكرده
(ولي در زندان تبريز اعدامش كردند)
-
محمد يگانه دوست هم در جستجوي نقشه و راهي بود تا از آنها فاصله
بگيرد(ولي در عمليات فروغ جاويدان جان باخت)
-
بريدگان و وادادگان مجاهدين هم كه زنداني آمريكاييها در تيف بودند،
لقمهها و طعمه هاي چرب و نرم و لذيذ مشترك بين سازمانهاي اطلاعاتي آمريكا و رژيم
و ريزهخواراني مانند احدي بودند تا به گفته احدي: «بتوانند زندگي عادي داشته
باشند» (اگر قول ميدادند كه مبارزهيي نكنند و متني را امضا كنند كه سازمان خود
را تروريستي بنامند و بگويند كه ديگر با آن همكاري نخواهند كرد، كسي راضي به زحمت
خانم احدي نبود. كميسارياي عالي پناهندگان ملل متحد هم قبل از تلاشهاي مريم رجوي
در تثبيت و به رسميت شناختن انتقال جمعي و سازمانيافته حاضر بود آنها را منتقل
كند. بنابراين آن چه خانم احدي و حزب كمونيست كارگري براي خودش وظيفه انساني در
مورد اعضاي مجاهدين ميناميدند، همانا جز خواست رژيم نبود. البته براي رژيم با اين
تبصره كه اگر بتوانند كار اطلاعاتي و تبليغاتي ضد سازمان مجاهدين بكنند چه بهتر).
-
تازگي ديدم كه خانم احدي در فيسبوك خاطراتي هم از كودكي و نوجوانياش
نوشته و در آن مدعي است كه ازجمله با علياكبر نبوي نوري، همسر اول اشرف ربيعي
(رجوي) زماني كه سازمان مجاهدين خلق زير ضربه ايدئولوژيك اپورتونيستي بعد از 54
تقريبا در هم شكسته بود، مراوداتي داشته. اما نبوي و همرزم مجاهد ديگرش هم در حال
«فاصله گرفتن» بودهاند (از چي و از كي و به سوي چي و كي؟ خداي لاوجود ميداند) از
اين سابقهتراشي بگذريم كه ايشان بالاخره نميگويند به خاطر سمپاتي به مجاهدين خلق
با نبوي در يك خانه قرار گرفته بودند، يا از سربازگيري هاي گروه بعدا موسوم به
پيكار بودهاند؟ هرچه باشد در دو چيز گماني روا نيست: يكي سابقهتراشي و ديگري علم
لَدْني ايشان در «فاصلهيابي» اعضاي مجاهدين از سازمانشان.
دوم: گفته بودم كه كمال همنشين در او اثر كرد. همان گونه كه مصداقي
(#ايرج-اسقاطي) همه چيز را از چندسالي كه به عنوان هوادار مجاهدين در دستگاه
ديپلوماسي آنها بهصورت نفوذي كار ميكرده، ياد گرفته و حتي فرهنگ و ادبيات سياسي
او عاريه از مجاهدين است. اكنون مدعي است كه مسئول سازمانهاي بين المللي بودم.
كارشناس سازمانهاي بين المللي هستم. در مسائل حقوقي و قانوني طوري حرف ميزند كه
انگار استاد حقوق مدني و بينالمللي هم هست. من فلان و بهمان هستم و به هركس در
ميان مجاهدين كه به او كمترين چيزي ياد داده با سخيفترين فرهنگ و ادبيات لومپني
دشنام ميدهد و به خصوص با همه آنها كه مديونشان است، به تصفيه حساب شخصي و فردي
مشغول است. مينا احدي هم بنا به سرشت خودش از اين اخلاق لومپن-پاسداري مصداقي
ارتزاق بسيار كرده است.
سوم: خانم احدي كامنت آن خانم فعال حقوق بشر را حذف كرده زيرا مستند ميكند
كه ايشان از سيسال پيش كه در خارج كشور بوده، تنها در اين چند سال اخير به يادش
افتاده كه در سازمان ملل متحد براي افشاگري عليه نقض حقوق بشر ميتوان فعاليت كرد.
اما چنان ژست و قيافه ميگيرد كه انگار فعال حقوق بشري به دنيا آمده. حالا دليل
اين كه به اصطلاح «چپ ايراني» چرا از اين حيطه گريزان بوده خوب است، روزي نه چندان
دور از جانب خود اين قبيل «چپنما»ها گفته شود كه
چرا ميدان حقوق بشر را به بورژوازي ليبرال واگذاشتند. من بر اساس آشناييام
با «توضيح المسائل» آيتاللههاي «چپ زپرتي» يا به قول خود حميد تقوايي
«ماركسيستهاي خط امام» ميدانم كه اين دكان مسخره ضدامپرياليستنمايي از كجا و چه
آرزوهاي بربادرفتهيي آب ميخورد؟
حالا بايد به حضور خانم احدي و هركس
ديگر با هر عقيده و مرامي به عرصه دفاع از حقوق بشر در ايران خوشآمد گفت و كار و
رنج هر كس را در اين زمينه ستود. ولي بگذاريد به زيانهاي اخلاقي اين عرصه براي
آنهايي كه ظرفيتش را ندارند، نگاهي بيندازيم.
·
چند توصيه سياسي-حفاظتي به خانم سخنگوي دروغگو!
خانم احدي در يكي از پستهاي همين چند
روز اخيرش در فيسبوك زير عكس خودش در داخل خودرو حين بازگشت از برلين به كلن نوشت:
راستي را كه من ماندهام به سخنگوي يك
حزب كمونيستي تا اين حد «نَديد بُديد» چه بگويم؟
آنها كه ظرفيت نداشتند و بليط بخت
آزمايي ميبردند، يادتان هست چه فيگورهاي مسخره پولدارشدن ميگرفتند؟ گاهي سر يك
دسته اسكناس را از جيبشان بيرون مي گذاشتند و ....
توصيه حرفهيي به آنها كه ناگهان به هر
دليلي اعم از ارث يا دزديهاي كلان پولدار ميشوند مگر نه اين بوده كه در جايي كه
شناختهشده هستي، ماشين نخر، خانه نخر، ولخرجي نكن و گرنه گير ميافتي!؟
اميدوارم مصداقي (#ايرج_اسقاطي) اين به
اصطلاح «مهمترين اسناد» كه شكايتها و دعاوي قانوني و حقوقي ريحانه جباري و شهلا
جاهد هستند و شعله پاكروان در اختيار مينا احدي قرار داده را براي يك سفيدكاري
چندوجهي ديگر سرش كلاه نگذارد و از او كش نرود.
بگذريم كه مهمترين اسناد تاريخ قوه
قضاييه اينها نيستند. يك قلمش ترورها و قتلهاي سياسي است كه اين قضاييه از آغاز
تا امروز ماستمالي و لاپوشاني كرده است.
اين البته اولين بار نيست كه خانم احدي
درباره حفاظتش پز ميدهد، پيش از اين هم در جايي گفته بود، به جاي ادامه درس
پزشكي، درس پرستاري را دنبال كرده، ولي چون حفاظت ميشود، ديگر نمي تواند ادامه
دهد. ناگزير فعاليتش حرفهيي شده است (خوب است كسي ايشان را به عنوان فرد حفاظت
شده با حقوق شهروندي هم آشنا كند). ولي آنها كه اهل مبارزه حرفهيي هستند به اين
ميگويند توفيق اجباري! چون اگر دلبستگي ايشان به حفاظت نبود، الان دست كم درس
پرستاري را تمام كرده بودند.
حالا به ياد بياوريد كه مگر مجاهدين
خلق در مراوداتشان با كشورهاي غربي چه گناه و چيز پوشيده و ناگفتهيي دارند كه اين
همه به خاطر فعاليتهاي سياسي-ديپلوماتيك مورد نكوهش و طعن و لعن خانم احدي و حزب
او هستند. جز اين كه تلاش كردهاند، چنگالهاي اختاپوس تروريستي رژيم را در خارج
كشور، تا حد امكان قطع يا كوتاه كنند؟
جدا از اين يك نمونه لاف در غريبي
خانم احدي، دستگاههاي پليس و امنيت كشورهاي اروپايي اكيدا موظفند به خاطر تهديدهاي
تروريستي ناشي از سرشت رژيم كه متوجه مخالفان و پناهندگان ايراني در همه كشورهاي
خارجي است. اگر ميخواهند لانه هاي تروريستي (سفارتخانه هاي) رژيم را براي معامله
و مغازله با آخوندها نگهدارند، بايد حفاظت شهروندان خود را تأمين كنند. خانم احدي
هم يكي از آنهاست و تا وقتي كفه ترازوي ضديتش با رژيم بر ضديتش با مجاهدين
بچربد(اگر بچربد كه گمان نيك ندارم) شايسته اين حفاظت است و اگر اين معادله بهطور
نهايي بر هم بخورد، ديگر تنها شايسته آن است در صف كساني همچون آقازادههاي رژيمي
و مأموران اطلاعاتي و رسانهيي قرار گيرد كه بايد نزد خانواده و والدين سياسيشان
يعني رژيم جمهوري اسلامي به ايران بازگردانده و اخراج شوند. اينكه در كجاي اين صف
باشد و ترتيب اولويت را، عملكرد خودش مشخص ميكند. شايد اين جا ديگر از «شوآف» دست
بردارد.
اما تا آن زمان كه مبادا به چنين
سرنوشتي دچار شود، چند توصيه به ايشان دارم كه اميدوارم بيشعوري سياسي و امنيتي
او امكان جذب و فهم آنها را به وي بدهد:
يكم: وقتي نفس حفاظت خودت را منتشر و علني ميكني، باري از دوش رژيم
برميداري (چرا در «هديههاي وزين» به رژيم بيقرار هستي؟)
دوم: تا حد امكان و آگاهانه از علني كردنش بپرهيز و بلكه براي پنهانكردنش
كار كن. تا دشمنت مجبور باشد براي كسب اطلاعات از تو، قيمت بدهد و نزديك شود و
بتواني تلاش او را كشف كني و خطر را حدس بزني يا راهش را ببندي. اميدوارم خودنمايي
شما خانم احدي بر اين ضرورتهاي حفاظت خودتان نچربد.
سوم: هرگز به حفاظت خارجيان اميدوار نباش. به خصوص وقتي با يك نفوذي نشاندار
و شناختهشده رژيم مثل مصداقي (#ايرج_اسقاطي) كه براي زمينه سازي مأموريت تروريستي
به خارج كشور ارسال شده (و يك بار در مورد مجاهدين شكست خورده) نشست و برخاست
فيزيكي و مجازي داري. اگر حزب شما توان آن را دارد كه از اعضا و كادرهايش براي شما
و همگنان شما حفاظت تعيين كند، حلقه حفاظت نزديك و بلافصل خود را به پليس كشورها
نسپاريد.
چهارم: به يادآر كه نفوذيهاي به اصطلاح دوست شاهپور بختيار از كنار مأمور
مسلح خانه وي گذشتند و كارشان را با چاقوي آشپزخانه انجام دادند. آن يكي بورژواي
ديگري كه هزار بار از تو بيشتر ضدمذهب بود، به ضرب گلوله يك دوست صميمي قبلي
(مأمور ساواك شاه منتقل شده به اطلاعات رژيم)، در پاريس از فاصله دومتري روي مبل
در اتاق نشيمن به قتل رسيد. گزارشهاي رسمي پليسهاي سوييس و ايتاليا نشان ميدهد
كه تنها ترورهايي كه رژيم ناگزير بوده انبوهي نيرو ارسال كند و ماهها و بلكه چند
سال انتظار بكشد تا موعد مناسبش را به چنگ بياورد، ترور دكتر كاظم رجوي و حسين
نقدي بوده است. بقيه يا عمده ديگر ترورها جز به ياري نفوذ و نفوذي ميسر نبوده است.
پنجم: سرويسهاي مخفي اين كشورها از صدنمونه يكي را هم به اطلاع قربانيان
نميرسانند و گاهي هم چشم خود را ميبندند تا قاتلان بگريزند. سرويس امنيتي
ايتاليا ميدانست كه رژيم در كمين ضربه به مجاهدين و شوراي ملي مقاومت است. اما در
روز ترور نقدي، دهها موتورسوار دونفره از مقرهاي رژيم كه پليس ايتاليا ميشناخت،
خارج شدند و به سوهاي گوناگون و نامربوط
رفتند تا پليس مشغول پيگرد آنها شود و تنها يك تيم موتور سوار در يك جاي از پيش
شناسايي شده به خودرو نقدي رسيد و شليك كرد. با آن كه مي دانستند راننده مجاهد
است، او را نزدند تا بعدا به گردن مجاهدين بيندازند! (شيرفهم شد خانم سخنگو؟!)
بنابراين تنها زمينهيي كه اميدوارم
راهنماييهاي مشفقانه مرا به حساب مجاهدين خلق بگذاري همين جاست، تا ديگر نگويي
آنها در جستجوي ترور تو هستند. چون خودت داري با عملكرد سياسيات، خاكستر خودت را
به باد ميدهي. تازه «جدال با مجاهدين» را «مثبت» ميداني؟
·
افسانه تهديد به ترور يك سخنگوي دروغگوي بيانضباط
در زندان شاه مرتجعي بود به نام جواد منصوري در شمار بنيانگذاران سپاه پاسداران (يا به روايتي اولين فرمانده سپاه) بود و بعد معاون وزارت خارجه شد و گويا هنوز زنده است. حدود 10يا15سال پيش در مصاحبهيي ادعا كرد كه مجاهدين خلق بارها مرا ترور كردند ولي موفق نشدند و زنده ماندم. چندين حادثه ساده و بعضا طبيعي را هم به اين حساب گذاشته بود. بر پايه گاهشمار او اولين ترور وي در زندان شاه توسط مجاهدين انجام شده بود!
مثل حرف خانم احدي كه مجاهدين محصور در اشرف(عراق و ليبرتي) ميخواسته اند او را ترور كنند.
ماجرا از اين قرار
بود كه يك فرد نامتعادل يا ديوانه يا ديوانهشده در اثر ضربه هاي فيزيكي ساواك؛
گويا بر سر عادتهاي زشت انديويدوآليستي صنفي كه بيشتر اين مرتجعان گرفتارش بودند،
با منصوري درگير شده و يكي از اشياء اتاقشان در همان بند را بر سر جواد منصوري
كوبيده و او را خونين كرده بود. منصوري كه خودش در روانپريشي شهره بود، عمل اين
ديوانه را بعد از سه دهه به حساب مجاهدين گذاشت.
خانم احدي در گفتگويي كه به تازگي با
«كانال جديد» تلويزيون اينترنتي حزبشان با اجراي «بيبي بهاري» كه كليپ آن را در
زير مي بينيد داشت؛ درباره اين بهاصطلاح تهديد از سوي مجاهدين به خاطر اين كه او
مي خواسته بريدگان از مجاهدين را از كمپ تيف به گفته او در «كردستان عراق» نجات
دهد تا يك «زندگي عادي» داشته باشند ميگويد: «نه فقط توي فيسبوك و اين ور و آن ور
خيلي نوشتند، بلكه تهديد ميكرد[ند] رسما. يعني تلفن من مرتب زنگ ميزد و از طرف
سازمان مجاهدين يكي با من حرف مي زد، مي گفت: خانم شما بدونيد توي تركيه پريروز
يكي جسدش توي جوب آب پيدا شده. اين سرنوشت شما ميتونه باشه. من كه از طرف جمهوري
اسلامي و از طرف اسلامي ها خيلي تهديد شدم. اين دفعه ديگه سازمان مجاهدين هم اين
كار رو مي كرد و واقعا اتفاقاتي براي من تو اون فاصله يي كه اون كمپين رو پيش مي
بردم پيش اومد كه نشون داد كه چه ظرفيت
بالايي از هم تهديد و هم ترور در اين سازمان وجود داره».
خانم سخنگوي راستگفتار دو يا سه سال
قبل در يك گفتگوي راديويي گفته بود كسي با من تماس گرفت كه وقتي پرسيدم كي هستي؟
فقط گفت «من دكتر هستم» و افزود: خبر پيدا شدن جنازه فردي در تركيه را شنيدهاي؟
مي دانستي چرا ترور شده، چون در زمينه انتقال جداشدگان از مجاهدين به اروپا فعال
بوده است!
يكم: در اين چند ساله چه
رويدادهايي باعث شد آن كسي كه گفته «من دكتر هستم» تبديل شود به كسي كه گفته از
سوي سازمان مجاهدين خلق بوده؟
دوم: مجاهدين چنان كه همه ميدانند در عراق به مدت 5سال در حفاظت و كنترل
24ساعته و هفت روز هفتهي ارتش آمريكا بودهاند و بعد از آن هم در عمل، زنداني
دولت مالكي در عراق و هيچ كنترلي بر آن بريدگان نداشتهاند.
چهارم: خانم احدي كه اكنون ميگويد دريافته بوده كه اين سازمان «چه ظرفيت
بالايي از تهديد و ترور دارد»؛ و هموست كه
ميگويد عضو رهبري حزب كمونيست كارگري هستم، چرا هنگامي كه كارزار حقوقي مجاهدين
عليه برچسب تروريستي بالا گرفته بود، چنين شواهدي را با ديگر اعضاي رهبري حزب و
ليدرش (تقوايي) در ميان نگذاشت كه از مصوبه تروريست نبودن مجاهدين توسط اين حزب
خودداري كنند؟
آن مصوبه ناشي از گردش دوران به سود
مجاهدين بوده يا امروز خانم احدي از گردش ايام در ايران به سود مجاهدين ترسيده؟ يا
هردو؟
در بخش اول اين نوشته ديديم كه اين فرد
بهعنوان سخنگوي يك حزب با برچسب كمونيستي تاكجا از انضباط و پيگيري سياستهاي
حزبي فاصله دارد و بسيار سر به هواهاي نفساني و تمناها و خواب و خيالهاي فردي و
كينتوزيهاي شخصي است.
·
رؤياهاي مجاز آلترناتيو كارگري در پرتو معاينات باليني كارگران هفت
تپه از راه دور!
خانم سخنگوي محترم در جاي ديگري از
همين گفتگوي «بيبيهاي كمونيسم كارگري» در اثبات اين كه مجاهدين عبارت مقاومت را
در مورد خودشان به كار ميبرند تا مخالفتهاي عمومي و سراسري با رژيم را به جيب
خودشان بريزند، فرموده است كه «شما اگر نزد كارگران هفتتپه اسم مجاهدين را
بياوريد موي تنشان سيخ مي شود».
حتي از يك دانشجوي 45سال پيش پزشكي،
منتقل شده به آموزش پرستاري ميتوان انتظار داشت كه از آلمان يا سوئد يا جايي در
اروپا بتواند چنان با كارگران هفت تپه معاينات باليني انجام دهد كه سيخ شدن موي
تنشان را تشخيص بدهد؟
البته امروزه و در عصر كرونا پزشكي
آنلاين هم هست و كارآيي محدودي دارد ولي سخنگوي حزب كمونيست كارگري چگونه از
هزاران كيلومتر دورتر از ايران و از روي لباس، سيخ شدن موي كارگران هفت تپه را آن
هم با شنيدن نام مجاهدين خلق تشخيص داده، خودش پيشرفت شگفتي در علم پزشكي و
معاينات باليني است.
مثلا كابينه اوباما هم كه جريان كشتهشدن
بن لادن را به طور مستقيم تماشا ميكرد، هرگز ادعا نكرد حالتهايي از نوع سيخ شدن
موي سوژه را ميتوانسته تشخيص بدهد. اما كمونيسم كارگري دستاوردهايش در اين حسابها
نميگنجد.
ولي حرف خانم احدي در اصل براي اين است
كه ثابت كند، پيشبينيهاي اولين و آخرين امام كمونيسم كارگري (زندهياد منصور
حكمت) درست از آب در ميآيد و مجاهدين به خاطر تلاشهايي كه در همه زمينههاي سياسي
و بينالمللي كردهاند، متهماند كه ديگر هيچ جايي در ميان مردم ايران ندارند.
بگذريم كه بيانيه مصوب حزب كمونيست
كارگري در سال 1395 يعني حدود 15سال بعد از درگذشت منصور حكمت و پنج سال پيش از
اين، در زير ميان تيتر نيروهاي اپوزيسيون، مجاهدين را «بزرگترين و سازمانيافتهترين
نيروي اپوزيسيون» خوانده است. اين كه چنين گستردگي و چنين سازمانيافتگي از آسمان
آمده يا مبتني با واقعيتهاي اجتماعي زميني درون ايران است، خود البته پرسش بي
پاسخي است كه چون گريبان اين حزب را هرگز رها نميكند، سخنگويش را به اين رطب و
يابس ها رهنمون شده است.
وانگهي اگر منصور حكمت گفته و كارگران
هفت تپه هم موهاي تنشان با شنيدن اسم مجاهدين سيخ شده، از پاتسلت آلماني و جولياني
آمريكايي هم كه هداياي وزين گرفتهاند و اين حرفها را مي زنند، ديگر خانم احدي چرا
بايد اين همه حرص و جوش بخورند؟
آخر با اين اوصاف كه ايشان ميفرمايند
كه مجاهدين در ايران، نه به قدرت ميرسند و نه سهمي از قدرت خواهند داشت و به خاطر
اعتقادشان به اسلام توسط مردم «پخ پخ»! ديگر چه جاي اتلاف وقت است؟ مگر نه اين است
كه ايشان اين حرفها را از خودشان در نميآورند و بر اساس شناخت از جامعه ايران ميزنند؟
چرا بايد نگران باشند؟ براي نيرويي كه شانسي ندارد و مردم آن را نميپذيرند، چرا
بايد اين همه زور زد و دروغ گفت و تهمت و افتراي تروريستي به كار بست؟
يكي از مباني كه «امام منصور حكمت» كشف
كرده بود، جامعه ايران مذهبي نبوده و نيست و قبلا هم مذهبي نبوده؟ اين بود كه آمار
فروش آبجو در ايران بسيار بيشتر از مهر و تسبيح و ادعيه مذهبي است!! جل الامام
الكمونيستي العماليه العالميه!
ملاحظه ميكنيد با چه ماركسيسمي طرف هستيم كه
بررسي هاي اقتصادياش كولاك ميكند. يعني آمار يك نوشيدني كه آنقدر مينوشند
كه از رنج خردورزي آزاد شوند را مقايسه ميكند با چيزي كه يك بار ميخرند و سالها
در خانه نگه ميدارند.
حالا براي اين كه بدانيد خانم احدي از اين مراسم مجاهدين چرا چنين برآشفته تنها يك نمونه از يك كامنت در زير پستهاي فيسبوكي خودش را در زير بخوانيد و بنگريد كه آن همه جلز و ولز درباره سكت بودن و پايگاه اجتماعي نداشتن مجاهدين در جامعه ايران، گرد و خاك كردن براي پوشاندن همين وضعيت زار و نزاري است كه مدعيان آلترناتيو پرولتري دارند.
چند سال پيش نماينده سنديكاي رانندگان شركت واحد كه براي چند ديدار با نمايندگان سنديكاهاي كارگري به اروپا آمده بود، در يك گفتگو با شماري از ايرانيان هلند كه درباره نظر سازمانهاي
همان روزها كم نبودند كاربران وابسته
به اين قبيل تشكلهاي چندنفره پرمدعا، كه رضا شهابي را به خاطر همين حرفش مأمور
رژيم ناميدند. اما وقتي كارگر خودش بهسخن درآمده، ديگر چه نيازي به معاينات
باليني با ريموت كنترل خانم احدي هست؟
اين همه جلز و ولز درباره پايگاه
اجتماعي نداشتن مجاهدين هم ناشي از قدرت و قوت مجاهدين است. اي كاش فارغ از اين حب
و بغضهاي نازل و بيمايه، كسي كمبودها و اشكالات واقعي كارهاي مجاهدين خلق را
يادآوري و به آنها كمك ميكرد.
يك بخش ديگر از سخنان گهربار خانم احدي
هم كه مربوط به شكنجه اعضاي مجاهدين توسط خودشان است را ميتوانيد در كليپ پيوست
بنگريد و بشنويد و در كنار كليپ «بيبي رعنا رحيمپور» دختر آيت الله العظمي بيبيسي،
باز درباره همين شكنجه بگذاريد(پيوست) تا ببينيد كه وقتي نوشتهام «بيبيهاي
كمونيست كارگري» گوياي همساني و همزباني آنها هست يا نه؟
تنها نكته آموزنده براي «بيبيهاي
كمونيست كارگري» اين است كه «بيبي رعنا» آنقدر كارآزموده و به انضباط شغلي و
ترفندهاي سردبيرش وفادار بود كه بگويد وزارت خارجه آمريكا گفته بوده كه مجاهدين
اعضاي منتقد و مخالفشان را زنداني و شكنجه ميكنند.
و جان بولتون در پاسخش گفت، ليست گذاري
مجاهدين و اين حرفها براي استمالت از ملاها و به خواست ملاها بوده است.
وقتي يك حقوقدان و ديپلومات آمريكايي
رؤساي 7دوره كشور خودش(يعني 30سال از بيل كلينتون تا ترامپ) را بهخاطر استمالت از
رژيم چنين زير ضرب ميگيرد چرا خانم احدي انتظار دارد در دنياي واقعي
سياسي، حرفها و اعمال وي همنوايي با ملاها شمرده نشود؟
اين سخنگوي كمونيست كارگري كه حرفهاي
وزارت اطلاعات رژيم و عواملش را كه يك بار توسط وزارت خارجه آمريكا بلغور شده و
حكم دادگاه فدرال آمريكايي وادارشان كرده آن بلغور شدهها را بالا بياورند، چگونه
اين استفراغ خشكشده و از هضم رابع ارتجاع و امپرياليسم، گذشته را دوباره به نيش
ميكشد؟
كدام يك بورژوايي هستند؟حزب كمونيست
كارگري و ديگر مرتجعان چپ نما كه استفراغ خشكيده بورژوازي جهاني و ارتجاع شيعه
حاكم بر ايران را بلغور ميكنند؟ يا مجاهدين خلق كه پيوسته قرباني همه اتحادها و
مغازلات غرب با رژيم بودهاند؟
·
آناتومي هشتگ بازي خانم سخنگو !
مينا احدي در بخش ديگري از نامه اش به
مارتين پاتسلت مي نويسد: «تنها یک نمونه بعد از همین برنامه پرطمطراق مجاهد که شما
هم در آن برنامه حضور داشته و از این جماعت با جان و دل دفاع کردید میآورم، جهت
اطلاع شما تلویزیون ایران انتر ناسیونال که در افواه عمومی گفته میشود، ظاهرا
اسپانسور مشترکی با مجاهدین دارد، یعنی دولت عربستان سعودی، کل این برنامه را پخش
کرد و سپس همین با اعتراض گسترده در جامعه ایرانی مواجه شد. این روزها هشتک ها نقش
مهمی در سیاست ایران بازی میکنند چرا که آزادی بیان وجود ندارد و مردم با بهترین
روش از مدیای جتماعی استفاده میکنند، درست چند روز بعد از هشتک میلیونی اعدام
نکنید، مردم در اعتراض به ایران انترناسیونال، هشتک زدند مریم رجوی ….خورد … که
این ترند شد و تلویزیون ایران انترناسیونال در این مورد مجبور شد حرف بزند و حتی
این هشتک را نشان دهد».
در زير اسكرين بازتاب برنامه تلويزيوني
ايران انترنشنال كه خانم سخنگو به آن استناد ميكند را ميبينيد كه خود حزب كمونيست
كارگري را هم با اين همه دعاويش، به لقب تروريستي مزين كرده است:
پيش از آن كه به اصل موضوع اين هشتگ
بپردازيم، خوب دقت كنيد كه سوزشها و نوميديهاي خانم سخنگو را دريابيد:
يكم: برنامه پرطمطراق بوده (يعني چي بوده؟ همان كه مينا احدي مي ترسد حتي
كليات آمارش را بگويد، چند كشور و چند كاربر در اين برنامه حضور مستقيم داشتند)؟
سوم: وجوه مشترك كار و حرفهاي مينا احدي را با رسانههاي رژيم ميبينيد.
حتي برخي جملهها و فرهنگ او با حرفهاي رژيم مو نميزنند ولي توقع دارد به او
نگويند تو خواست رژيم را پيش ميبري.
چهارم: اكنون ميتوانيم بپرسيم، خانم احدي بدون دريافت هيچ «هديه وزين» از
رژيم اين حرفها را زده؟ يا از جان و دل او برآمده بود؟ دليلش هر چه باشد، فرآوردهي
سياسي ايشان، جاي ايشان در كنار رژيم و در برابر مردم ايران را دگرگون نميكند.
پنجم: به مينا احدي، اين سخنگوي سربههواي كمونيسم كارگري كه ميگويد: «این
روزها هشتک ها نقش مهمی در سیاست ایران بازی میکنند» بايد از زبان حافظ گفت:
بازي چرخ بشكندش بيضه در كلاه
فردا كه پيشگاه حقيقت شود پديد
شرمنده رهروي كه عمل بر مجاز كرد
كساني كه در عرصه حقيقي و زميني به بن
بست رسيدهاند و راهي به پيش ندارند، در جستجوي مراد خود در فضاي مجازي و هوايي
هستند كه رژيم برايشان ساخته و كارگرداني كرده است. خواهيم ديد كه اين هشتگ از بخش
اطلاعاتي شخص وليفقيه سرچشمه ميگيرد.
·
بازي چرخ بشكندش بيضه در كلاه
به آمار اين هشتگ و كاربرانش نگاهي
بيندازيم، تا ببينيم اين حرفهاي خانم سخنگو از همانگونه محاسبههاي
اجتماعي-اقتصادي «امام منصور حكمت» درباره مقايسه فروش آبجو با مهر و تسبيح در
ايران هست يا نه؟
يكم: ابتدا در همان روزي كه مينا احدي ميگويد،
ايران اينترنشنال به خاطر هشتگها مجبور شده انعكاس بدهد. آمار اين هشتگ در توييتر
ده هزار و ششصد عدد بوده.
دوم: در روز پنجشنبه سيام مرداد يعني يك هفته پيش كه اين خبر را رژيم
انتشار داده، تعداد توييتهاي انجام شده در ايران را سي و سه هزار و هشتصد توييت
بر شمرده است.
سوم: همه ميدانند كه با چنين تعدادي هيچ خبر و هشتگي ترند نميشود.
چهارم: اين معادله بسيار ساده است. اينكه ايران انترنشنال رسانهيي است كه
بودجه اش را عربستان سعودي ميدهد، راز مگويي نيست. اين رسانه سياست همان حكومتٍ
زورپذير و تهديدپذير را پيش ميبرد. اين حكومت با رژيم ايران سياستي آشتيناپذير و
تضادي آنتاگونيك ندارد. به همين دليل ساده نميتواند اسپانسر مجاهدين باشد. هيچ
رژيم ديگري هم در جهان با اين حكومت آخوندي آنتاگونيك نيست. چرا؟ چون «همه با هم»
در دنياي سرمايهداري ميلولند و ميچرند.
هر چند خميني در وصيتنامه اش گفته، اگر
از صدام بگذريم از آل سعود نخواهيم گذشت.
اين حكومت عربستان كه هيچ يك از حملههاي
تروريستي رژيم به خاك خودش را پاسخ نداده و كمترين جربزه درگيري با رژيم را ندارد،
هرگز اسپانسر مجاهدين خلق نبوده و نميتواند هم باشد.
اين حرفهاي مبتذل كه از رژيم تا محفلهاي
ارتجاعي چپنماي خارج كشور امتداد دارند، جز تبليغات رذيلانه براي پركردن چنته
خالي بيمايگاني مثل مينا احدي، هيچ بنياد سياسي ندارند. بسيار طبيعي است كه با
پخش مراسم مجاهدين و بعد پذيرش تهديدها و فشارهاي رژيم كه خودش آن هشتگ را طراحي
كرده و به راه انداخته، سياست تعامل با رژيم را با پخش آمار رسواي آن هشتگ پيش ببرد.
پنجم: كاربران رژيمي هنوز هم به همين هشتگ ادامه ميدهند. اين به معني آن
است كه سوزش رژيم از آن مراسم ادامه دارد. خانم سخنگوي كنوني و دانشجوي پزشكي سابق
به خاطر احساسات بيشائبهي انساني! براي التيام سوزش رژيم، به پرستاري و تيمار
رژيم جمهوري اسلامي پرداخته و باور كنيد براي خانم احدي، هيچ «هديه وزيني» در كار
نبوده و از «جان و دل» كار كرده است.
ششم: پيش از هر چيز بر پايه گفتگويم با يك كارشناس كانادايي اينترنت، كه
از او خواستم در باره اين هشتگ تحقيق كند، بسياري اكانتهاي توييتري كه اين هشتگ را
مصرف كردهاند از ميان رفتهاند و خود رژيم آنها را بسته. چون مأموريتشان تمام
شده.
·
حقيقت در آب غرق نميشود و در آتش نمي سوزد
تنها چند نمونه براي اين كه ببينيم،
شكستن بيضه (تخم مرغ) در كلاه خانم سخنگو، چه آثاري دارد:
اميدوارم خانم سخنگو هر كلاهي خودش سر
خودش ميگذارد، قبل از آن كه براي طرفهاي خارجي بفرستد، برند سازنده را چك كند تا
بداند و دريابد كه made in khamene هست يا نه؟
اگر خانم احدي به صنايع خامنهاي در
سال «جهش توليد» علاقه دارند، توصيه من به ايشان بيهوده است. اما اگر اندكي و فقط
اندكي با رژيم در ستيزند بايد بدانند كه اگر چه رژيم و خانم سخنگو ميتوانند
بسياري اكانتها را در توييتر يا كامنتهاي فيسبوك خودشان را از ميان ببرند. ولي
به قول نويسنده شهير روسي، بولگاكف در كتاب «مرشد و مارگريتا»، دستنوشتهها نميسوزند.
بولگاكف اين جمله را از يك ضربالمثل قديمي روسي گرفته كه ميگويد: «حقيقت در آب
غرق نميشود و در آتش نميسوزد».
يكم: اين يكي از كاربران فعال اين هشتگ بوده كه در زير ميبينيد، تاريخ
توييت و هشتك زدن او با تاريخي كه خانم سخنگو ميدهد همخواني شگفتي دارد. در عين
حال وظيفه دارد همه تضادهايي كه خامنهاي درگير آن است را در يك توييت سرشكن و
براي ولي فقيه خودش حل و فصل كند.
كاربري است كه با چندسال حضور در
توييتر تنها 11 فالور دارد، از آنهايي است كه فقط براي همين وظيفه در شرايط حساس
بايد مثل بسيجيهايي كه خميني ساخته بود تا هر وقت خواست لشكركشي كند، به جبهه
بفرستند، براي اين هشتگ به صحنه ميآيد و باز به شغل ديگري از زندانباني تا
خبرچيني براي رژيم ادامه ميدهد. تا دوباره به «جبهه جنگ حق عليه باطل» فراخوانده
شود. مي بينيد كه از 20ژوييه تا 20اوت دادامه داده است.
سوم: اين يكي
ديگر داد ميزند از چه قماشي است؟ تنها يادآوري ميكنم يكي از كامنت نويسهاي پستهاي
خانم احدي كه خيلي هم با ايشان بگو و بخند و تبادل محبت آميز دارند، عبارت
«مزاحمين خلق» را بارها به كار برده است. به نظرتان زيادي تصادفي نيست؟
چهارم:
اين يكي هم از كاربران بسيار فعال در اين هشتگ بوده كه هنوز سوزشهايش از دكتر
مصدق و نهضت ملي كردن صنعت نفت التيام نيافته ولي دستور عملياتي روز را در حمايت
از پهلوي و حمله به مريم رجوي تا يك ماه بعد از خرابي بصره بهخوبي اجرا كرده است:
نمونه ديگرش هم كه با پيگيري در توييتر ميتوان دريافت در يك تيم هستند، از نوعي است كه احتمالا كمي سواد دارد. ميتوان دريافت كه به او گفتهاند، زير همه توييتهاي مريم رجوي اين هشتگ را بزن. چون حفظ نظام از اوجب واجبات است.
در اين جا بازتاب سمپاتيزانهاي خانم احدي و تلاشهاي
ايشان براي اعتبار دادن به سپاه سايبري رژيم را به پايان ميبرم تا سخن آخر را
بگويم.
·
سخني با ماركسيستهاي انقلابي، چشم روشني به رفيق حميد تقوايي
دوست كمونيست حقوقداني از داخل كشور براي من نوشته است،
اين كمونيست كارگري با اين هيستري ضدمذهبي و راندماني كه خود امام جمعهها در اين
زمينه دارند، چرا به آنها اقتدا نميكند و چرا نميآيند پشت سر همين آخوندها نماز
بخوانند. من البته بعد از پايان اين مقالات براي آن دوستم در ايران اينها را
خواهم فرستاد و خواهم نوشت كه در هشتگ بازي خانم احدي گواهيم كه ايشان در اقتدا به
هشتگ رژيم، نمازشان را سر وقت خواندهاند!
مذهب ستيزي كور و بي دنده و ترمز خانم مينا احدي، هيچ
نسبتي با كمونيسم و ماركسيسم انقلابي و چشماندازها و مراحل استقرار سوسياليسم در
هيچ يك از جوامع در بند و زنجيرهاي مذهبي و سنتي ندارد.
در نبرد ما كمونيستها با هرگونه خرافات مذهبي و عقايد و
افكار و فقه بازماندهي قرون وسطي كه امروز رژيمهاي سرمايه داري مافيايي و
رانتخوار نوع حكومت آخوندهاي ايران را تحكيم ميكنند، كمترين گمان و شكافي نيست.
ما كمونيستها به چنان خدايي باور نداريم تا بر او سجده
كنيم و مردم را هم به اين سجده فرابخوانيم. مشروط به آن كه پيش از آن، بههر دليل
ظاهرالصلاح به اصطلاح ملي و ميهني يا سوسياليستي و كمونيستي و ضدامپرياليستي سر بر
آستان همين رژيم پليد حاكم و سياستها و روشها و تاكتيك و ترفندهايش نساييده باشيم.
آيا مينا احدي و حزب كمونيست كارگري كه رسواييهاي او را
حمايت ميكنند چنين نكردند؟
اين رفتارها ربطي به كار عظيم پرحوصله و طاقت سوز
ساختمان جامعه نو و فرداي بهتر، ندارند. بلكه در راستاي تخريب دستاوردهاي
سوسياليستي گام ميزنند و در يك كلام، احدي و همگنانش شيپور را از سر گشادش مينوازند.
حرفشان درباره اين كه بايد نخست مذهب را از ميان برداشت
زير اين مذهب بوده كه اين رژيم را به بار آورده، به اين ميماند كه بگوييم با آنكه
ما به ماترياليسم تاريخي باور داريم و مذهب را روبناي مناسبات توليدي حاكم ميدانيم،
(به زبان مش قاسم در سريال دايي جان ناپلئون) به خدا قسم آقا خودمان به چشمهاي
خودمان ديديم كه اين گوساله مادرش را زاييد! در حالي كه ساليان جد اندر جد فكر ميكرديم
كه آن گاو، مادر گوسالههاست!!
با سبك مغزهايي از نوع مينا احدي پرداختن به بحثهاي پايه
نظري بيهوده است. بنابراين براي يادآوري وظايفي كه هر ماركسيست انقلابي در برابر
اين رژيم به دوش دارد، در اين بخش تنها به شماري از گفتهها و نوشتههاي پيشگامان
كمونيسم و سران همين حزب كمونيست كارگري كه خودش فكر ميكند نوبر جهان ماست،
درباره نحوه برخورد و رفتار با مذهب و مذهبيها بسنده ميكنم.
اما اين كه چرا اين گونه مذهب ستيزي هيستريك يك رويكرد
بورژوايي است، اگر آنها كه با تاريخ ماركسيسم آشنا هستند نيك بنگرند، خواهند ديد
كه در اين قبيل ضديتهاي بيمارگونه رد پاي ماترياليسم فوئرباخ كه ماركس و انگلس با
نقد و عبور از او ماترياليسم ديالكتيك و ماترياليسم تاريخي را پي افكندند، به
روشني پيداست. بخش عمده يا تمام نقد ماركس و انگلس به فوئرباخ از ميان رفته و
انگلس نوشت آن را به انتقاد جونده موشها سپرديم(به عنوان يكي از تازهترين
پژوهشهاي نظري در اين باره بنگريد به مقاله كوتاه و پرباري با عنوان «مذهب و
مبارزه طبقاتي از ديدگاه انگلس» به قلم ميشل لووي كه تازگي به فارسي هم ترجمه شده
و در اينترنت ميتوان يافت).
·
ماركس در باره
مذهب
كارل ماركس در باره نحوه برخورد با مذهب مينويسد: « نقد
بر مذهب، انسان را از اشتباه بيرون میراند تا به اين ترتيب فکر کند، عمل نمايد،
واقعيت خود را، همچون انسانٍ از اشتباه بيرون آمده و بر سر عقل آمدهای، ترسيم
نمايد و به اين ترتيب به گِرد خود و به گِرد خورشيد واقعیِ خويش بچرخد. تا زمانی
که انسان به گٍرد خود بچرخد، مذهب فقط خورشيد تخيلیست که به گٍرد انسان میچرخد.
بنابراين وظيفهی تاريخ است که بعد از آن که حقيقت آخرت از ميان رفت، حقيقت دنيا
را مطرح سازد. وظيفهی فلسفه – که به تاريخ خدمت ميكند – اين است که بعد از برملا
شدن اَشکال مقدس از خودبيگانگیِ انسان، در وهلهی اول از خود بيگانگی را در اَشکال
نامقدس آن افشاء نمايد. به اين ترتيب نقد به آسمان، تبديل به نقد زمين، نقد مذهب
تبديل به نقد بر حقوق و نقد الهيات تبديل به نقد بر سياست می گردد...»
·
ضرورت سازش با
مذهب
لنين در مقاله مشهورش، با عنوان نگرش حزب كارگري به مذهب
مي نويسد: «تاکتیکهای مارکسیسم در رابطه با مذهب تماما سازشکارانه بوده، به دقت
توسط مارکس و انگلس نسبت به آن اندیشیده شده است و اینکه ناشیان و نادانان به
عنوان تردید بر می شمرند چیزی نیست جز نتیجه گیری مستقیم و اجتناب ناپذیر از
ماتریالیسم دیالکتیک. این اشتباه عمیقی است که فکر کنیم که آنچه به نظر
"اعتدال" مارکسیسم در ارتباط با مذهب میرسد به علت ملاحظات
"تاکتیکی" است، تمایلی به "نترساندن" در کسی و یا همانند اينها.
بر عکس، در این مساله نیز خط سیاسی مارکسیسم به طرز ناگسستنی با پرینسیپلهای فلسفی
آن گره خورده است».
ملاحظه مي فرماييد آقايان و خانمها و بيبيهاي كمونيست
كارگري، پرنسيب فلسفي ماترياليسم ديالكتيك ايجاب ميكند كه با مذهب و مذهبي ها
هيستريك نباشيد.
و باز لنين در همان جا افزوده است: «بنابراین "مرگ
بر دین و زنده باد آتئیسم؛ نشر دیدگاههای آتئیستی وظیفه اصلی ماست!" مارکسیسم
می گوید این درست نیست، و این دیدگاهی سطحی است، و این دیدگاه کوته اندیشانهی
ارتقا دهندگان بورژوازی است و در توضیح ریشه های مذهب به اندازه ی کافی عمیق نمی
شود. انها را توضیح می دهد اما نه در ماتریالیست بلکه به صورت ایدآلیست. در کشورهای
کاپیتالیست مدرن این ریشه ها اساسا اجتماعی است. عمیقترین ریشه ی مذهب امروزه
موقعیتهای اجتماعی پایمال شده ی توده ی کارگر و عجز ظاهرا کامل آنها در مواجهه با
نیروهای لجام گسیخته کاپیتالیسم».
حالا خانم احدي ميفهمد كه چرا يك بورژواي تمام عيار
است؟ چون مصداق بارزي از اين است كه:
خانه از پاي بست ويران است
خواجه در بند نقش ايوان است
و سرانجام لنين مينويسد: «هیچ کتاب آموزشی نمیتواند
مذهب را در اذهان تودهای که تحت کار طاقت فرسای کاپیتالیست خرد شدهاند و بازیچه
ی نیروهای مخرب لجام گسیخته کاپیتالیسم هستند نابود کند مگر این توده ها خود
بیاموزند که با "ریشه"ی دین بجنگند، با "قانون کاپیتال" در
تمامی اشکالش به روشی متحد، سازمانیافته، طرحریزی شده و هشیارانه بجنگند».
نیکولای بوخارین و ایوگنی پروبراژنسکی چنین نوشتند: «اما
کمپین علیه عقب ماندگی تودهها در موضوع دین، باید با صبر و حساسیت پیش رود، همانطور
که با انرژی و استقامت پیش میرود. جامعه به هر چیزی که به احساساتش ضربه میزند،
بسیار حساس است. تحمیل کردن آتئیسم بر تودهها و مسخره کردن عرفهای مذهبی، نه
تنها به گسترش آتئیسم کمکی نمیکند، بلکه جلو آن را نیز میگیرد. اگر کلیساها
محکوم شوند، [این امر] موجب ایجاد همدردی میان تودهها خواهد شد، چراکه یک محاکمه،
تودهها را به یاد روزهایی میاندازد که بین دین و دفاع ملی اتحادی وجود داشت؛ چنین
عملی یهودیستیزی را تقویت میکند و در مجموع برای ایدهای که اکنون در حال مرگ
است، بسیج فراهم میکند».
بيژن جزني از بنيانگذاران سازمان چريكهاي فدايي خلق و از
پيشروان كمونيستهاي انقلابي ايران نوشت:«ما کوشش خواهیم کرد احساسات مذهبی توده را
جریحهدار نکنیم. به عبارت دیگر در مبارزه با مذهب دچار چپروی نشویم و کار فردا
را در برنامهي خود قرار نخواهیم داد. ما حتی به احساسات مذهبی توده احترام میگذاریم
و به آن بهکلی بیاعتنا نخواهیم بود و بی آن که براستی ضروری هم باشد دست به
تظاهر ضدمذهبی نخواهیم زد. سعی خواهیم کرد مراجع مرتجع مذهبی را در انظار تودهها
بیاعتبار سازیم تا ضربههایی که بر ما وارد خواهند آورد هرچه کمتر اثر داشتهباشد.
ما میدانیم که مخالفت خاموش و گاه پرسروصدای مذهبی، اکثراً از انگیزههای قشری و
ارتجاعی سرچشمه گرفته و مبارزات سیاسی محافظهکارانهي مراجع مترقی و مذهبی در دستگاه
مذهبی در اقلیت است. ما بارها شاهد همکاری و اتحاد صميمانهي ارتجاع سیاسی و مذهبی
بودهایم و در این زمینه دچار ساده لوحی و خوشباوری نخواهیم شد. ما هیچگاه به
سندیت و اعتبار دستگاهی که دیر یا زود در مقابل انقلاب قرار خواهد گرفت ولو به
عنوان تاکتیک کمک نخواهیم کرد. ولی مادامی که این مراجع در مقابل دستگاه حاکمه
قرار دارند و علیه ما وارد عمل نشدهاند از هماهنگی با آنها ابایی نخواهیم داشت».
منصور حكمت بنيانگذار حزب كمونيست كارگري مي گويد: «دين
اسلام در ايران، مانند مسيحيت براى مثال در ايتاليا يا ايرلند، حتما در افکار و
منش آدمهايى نفوذ دارد. آن فرهنگ مذهبى و آن ميراث و بختک مذهبى چندهزار ساله حتما
روى رفتار آدمها، روى تعصباتشان، حتى روى روش نگاه کردن آدمها به همديگر سنگينى
ميکند، در اين شکى نيست»( ژوئن 1999 مصاحبه با راديو همبستگي سوئد).
و در جاي ديگر ميگويد: «واضح است که اعتقاد هر کس براى
خودش محترم است و هر کس بايد اجازه داشته باشد که به هر چه که ميخواهد باور داشته
باشد، ولى اگر بر مبناى اين باورها عماراتى سياسى، نظامى و فرهنگىاى ساخته شود که
هدفش انقياد مردم است شما بايد از طرف شهروندان و توسط شهروندان جامعه با آن
مقابله کنيد»(١٥ فوريه
٢٠٠١ مصاحبه با همسرش آذر ماجدي در راديو انترناسيونال).
حميد تقوايي ليدر كنوني حزب كمونيست كارگري مي گويد: «آدمهایی که بالغ و عاقلند یک روزی میخواهند بیایند بیرون و کارناوالی بگذارند به اسم تاسوعا و عاشورا، خوب بیایند و بگذارند. اگر بگوییم نه! آنوقت آزادی بی قید و شرط بیان چی میشود؟ حزب حق ندارد که نه الان چنین ممانعتی بکند و نه در دولت سوسیالیستی.
دولت پدیده ای سیاسی است و برخوردش به مذهب باید سیاسی
باشد و نمیتواند عقیدتی باشد وگرنه میشود دولت ایدئولوژیک. مثل این میشود که دولت
بیاید و بگوید که فلسفه رسمی دولت سوسیالیستی ماتریالیسم دیالکتیک است! این پوچ
است. آن دولت را باید انداخت، این نمیتواند دولت یک جامعه انسانی و سوسیالیستی
باشد. دولت نمیتواند ایدئولوژی رسمی داشته باشد و حتی نمیتواند بگوید که بی خدایی
ایدئولوژی رسمی من است، آته ایسم مذهب من است. دولت نمیتواند این کار را بکند و
نباید اینکار را بکند»(سمينار در جوار پلنوم 24نوامبر, 2014).
علاوه بر اين حدود دوسال پيش خودم كليپي از سخنان حميد
تقوايي را ديدم و شنيدم كه در جمع پلنوم حزبي ميگفت عامل اصلي دلزدگي بخشهايي از
جامعه ايران نسبت به مذهب و دين، خود رژيم حاكم است.
بنابراين به تقوايي اگر هنوز به اين ارزيابي واقعگرايانه
باور دارد، پيشنهاد ميكنم، براي پرهيز از خرابكاريهاي بيشتر خانم سخنگوي حزبش،
ترتيبات لازم را فراهم كند و براي يك مأموريت بسيار درخشان حزبي خانم احدي را با
چادر و چاقچور (به عنوان يك وظيفه كمونيستي، همان طور كه لنين به تروتسكي گفت اگر
شده دامن هم بپوش) به مشهد، مركز استان خراسان بفرستد و او را موظف كند كه هر هفته
در نماز جمعه به امامت آيت الله علم الهدي شركت كند، تا دريابد كه تمام فعاليتهاي
ساليان او به عنوان ضديت با مذهب به اندازه يك خطبه نمازجمعه علم الهدي مذهب ستيزي
را رواج نميدهد.
(پايان علائق بيشائبهي من به اباطيل خانم مينا احدي).