خبرها و دیدگاهها در مسیر سرنگونی فاشیسم دینی

حزب كمونيست كارگري و مينا احدي چه بايد مي‌كردند؟

نوشته از: احمد مجد

بخش يكم

اين هفته خانم مينا احدي، سخنگوي حزب كمونيست كارگري، موفق شد، مرا به طرز شگفتي نسبت به اباطيلش علاقمند كند. زيرا نوشته‌هايش آكنده از دروغ و فريبكاري، براي پوشاندن گاف هاي پيشين است.

همه اشاره‌ها به مجاهدين خلق، در اين نوشته از آن روست كه اين سازمان بر خلاف همه ايده‌ها و بن مايه هاي كمونيستي و ماركسيستي، هدف كارزاري قرار گرفته كه از رژيم جمهوري اسلامي حاكم بر ايران آغاز مي‌شود و تا اكانتهاي اينترنتي اين حزب و آن سازمان و فرد به اصطلاح مخالف رژيم در خارج كشور ادامه مي‌يابد.

ژورناليستهاي حرفه يي وابسته به هر دو رژيم ديگر جاي خود دارند.

آيا اين ويژگي در رفتار و گفتار و نوشتار مينا احدي، فرآورده هم‌نشيني و هم‌پيالگي او با #ايرج_اسقاطي (معروف به مصداقي) است؟
هنوز نمي دانم ولي در عصر پاندومي هستيم و مي‌دانيم آنها كه بيماري زمينه يي دارند از ويروس ها(از ويروس كرونا تا ويروس ولايت فقيه) بيشتر آسيب مي‌بينند.

هدف اين نوشته نه دفاع از سازمان مجاهدين خلق، بلكه انديشه و آرمان كمونيسم است. كه اين روزها هم مورد تاراج ايلغار ارتجاع حاكم بر ايران و عوامل سايبري اش در اينترنت و فضاي مجازي و هم مورد طعن و لعن ساواكي هاي بي مايه و بي سواد اينترنتي به نيابت از سرمايه داري جهاني قرار گرفته است.

(پيش از هر چيز از همه خوانندگان اين نوشته مي‌خواهم در كامنت‌ها از هر گونه توهين و دشنام و به خصوص هرگونه كاربرد واژه هايي كه «زن» بودن خانم احدي را هدف قرار مي‌دهد، خودداري كنند. به هيچ حمله شخصي نپردازند. هر كس آزادي بيان خود را دارد. اما من مسئول اين صفحه هستم و اجازه نمي دهم، ديگران هر كه باشند و هر چه كرده باشند، تا زماني كه مأموريت آنها براي رژيم به اثبات نرسيده هدف توهين و دشنام قرار گيرند. از ديگر ناشران اين نوشته هم مي‌خواهم كه به چنين كامنتهاي اجازه انتشار و ديده شدن ندهند).

** ماله كشي و مظلوم نمايي يك حزب كمونيستي با ترفند لومپني!

خانم احدي ازجمله بعد از جوابهايي كه از همه سو به هيستري ضدمجاهدي اش كه لاجرم ضدانقلابي و ضدكمونيستي هم هست، دريافت كرده؛ نامه يي خطاب به نماينده دموكرات مسيحي پارلمان آلمان نوشته است.

پيش از اين نامه، اعتراضات به شاهكار يا خميني كار احدي، چنان برجسته شد كه حزب كمونيست كارگري در اطلاعيه يي مدعي شد، گويا در هفته هاي اخير مينا احدي مورد حملات و تهديدهاي تلفني زيادي از سوي مأموران رژيم به خاطر فعاليتهايش عليه دين و مذهب قرار گرفته و ازجمله كمپين چندين و چند ساله ضدسنگسار را از ره اوردهاي شخصي ايشان وانمود. (گويي توقف سنگسار علني در ايران، تنها و تنها و تنها به خاطر گل روي مينا احدي بوده و نه دستاورد مبارزه افشاگرانه جهاني ايرانيان و نيروهاي دموكراتيك همه جاي جهان).
تازه مينا احدي به تازگي فعاليت ويژه مهمي عليه دين و مذهب و نهادها و قوانين اسلامي حاكم نداشته و اولويت او عقده گشايي عليه مجاهدين خلق و روسري سر كردن زنانشان بوده است (به اولويتهاي حزب متبوعش خواهم پرداخت).

با اين همه، اين هم نوش جان حزب كمونيست كارگري كه اشتهاي زيادي در آماده خوري و مصرف fast food دارد و اصلا مزاجش غذايي كه خودش پخته باشد را بر نمي تابد.

اما هدف سياسي اين مظلوم نمايي حزبي مهم است: ماله كشي رسوايي هيستريك خانم سخنگو كه حزب مي‌خواست به اين وسيله زمينه را براي دفاع از او فراهم كند. در حالي كه فعاليتهاي تبليغاتي شان عليه مجاهدين خلق، عكس برگردان، حرفهاي وزارت اطلاعات و نيروي تروريستي قدس و رسانه هاي آنهاست، وانمود كنند خودشان مورد حمله اند! اين اطلاعيه (آشكارا خروس بي محل) يادآور يك ترفند لومپني است:
مي گويند در تهران قديم هنگام شكل گيري چاقوكشي در كاباره، كافه يا قهوه خانه، كسي كه مي‌خواست به طرف مقابل حمله كند، اول يك تيغ به سر يا صورت يا جايي در بدنش مي‌كشيد و خودش را خوني مي‌كرد تا بگويد به من حمله شد و من دفاع كردم!!

**بيله ديگ، بيله چغندر!

حالا ترفند مينا و حزب به ترتيب اجراي نقش:

اول مينا احدي به نماينده دموكرات مسيحي پارلمان نوشت: «نامه را من نوشته ام و نه حزب كمونيست كارگري»!!

سپس حزب ياد شده هم اطلاعيه صادر كرد و نوشت، نامه به پاتسلت را خانم احدي نوشته و نه حزب!!

من هم تصور مي‌كردم آن چه دوستم (مهرداد ابوالحمد) در همين صفحه درباره سطح شعور تشكيلاتي مينا احدي گفته بود شايد ناشي از سرشت حزب نباشد. اما:

با چنين سطحي از فهم و شعور تشكيلاتي در حالي كه بيش از يك و نيم قرن از تشكيل احزب كمونيستي (ابتدا سوسيال دموكرات*) مي‌گذرد. كسي به سخنگويي يك حزب به نام كمونيست، رسيده كه خودش و حزبش كمترين بويي از يك اصل پايه به نام «انضباط حزبي» نبرده اند.

سخنگوي يك حزب كمونيستي نمي تواند و نبايد بر پايه گرايشها و بدآمدن و خوش آمدن هاي شخصي خودش حرف بزند و به خصوص به طرفهاي خارجي (خارج حزب و خارج كشور) نامه بنويسد و درد دل هاي شخصي خودش را مطرح كند. در احزاب جدي حتي غيركمونيستي، كه انضباط بخش جدايي ناپذير آنها نيست؛ حتي ليبرال ترين آنها، رفتارها و اظهار نظرهاي شخصي افراد مسئول، اگر حاد و شديد باشد، بلافاصله به اخراج يا تعليق آنها مي‌انجامد.

نمونه‌ها در همين آلمان و اسكانديناوي و آمريكا در همين سالهاي اخير بسيارند.

مينا احدي بر پايه هيستري اش در مورد مجاهدين خلق، به نظر مي‌رسد از تنها چيزي كه بويي نبرده، همين امر ناقابل انضباط و شعور تشكيلاتي است.

مقاله 120سال پيش رزا لوكزمبورگ درباره هم پيالگي يك عضو حزب سوسيال دموكرات وقت آلمان با يك رفرميست را بخوانيد، كه نوشت همين يك نمونه به تنهايي براي اخراجش كافي بوده، آن وقت درباره اين كه آن نامه نوشته مينا احدي بوده و نه حزب، مي‌توانيد صحبت كنيد. حتي خود لوكزمبورگ را به خاطر شفافيت بيانش در جلسه مركزي (داخلي) همان حزب، پايين كشيدند و به كار ديگري منتقل كردند(بنگريد به كتاب زن شورشي).

ولي در حزب كمونيست كارگري، مينا احدي به عنوان سخنگو كه معمولا در مقام چند كادر ارشد سلسله مراتب حزبي است، طبق گفته #ايرج_اسقاطي مأمور اطلاعات رژيم (لابد در هر سفري به سوئد) در كافه هاي استكهلم هم پياله مي‌شود. حزب كمونيست كارگري و مينا احدي ادعاي او را تكذيب نكرده و بلكه حرفهاي او را غرعره مي‌كنند و در حزب هم به اصطلاح پيام يك مأمور اطلاعاتي رژيم را در پلنوم خودشان مي‌خوانند.

تو خود حديث مفصل بخوان از اين مجمل! حزبي كه سخنگويش تا اين اندازه پرت و خارج از باغ باشد و حزبش براي دفاع از رسوايي سياسي او نياز به اين شامورتي داشته باشد، ليدرش مدعي است به حزب ما در ايران فقط دو ماه وقت بدهيد تا ببينيد مردم ايران مرا انتخاب مي‌كنند يا رجوي را؟(چه كسي تا به حال بابت خالي بندي هزينه داده است؟ به جز مرحوم بهمن مفيد در فيلم قيصر).

اين حزبي كه پياپي دم از ارتجاع مذهبي مي‌زند و حرفش اين است كه آخوندها و بعد از آنها مجاهدين مي‌خواهند جامعه ايران را به هزار و چهارصد سال پيش برگردانند، بهتر نيست به خودش بنگرد كه هنوز مانيفيست كمونيست، دويست ساله نشده، چرا ميراثش چنين به تاراج، چنين كساني رفته است؟

آن «دنياي بهتر» كه اين حزب وعده مي‌دهد، چنين آشفته بازاري ضد كمترين آزاديهاي انساني را قرار است ارمغان بياورد؟

** همنوايي با مأموران و سايتهاي وزارت اطلاعات

حزب كمونيست كارگري سپس در همان اطلاعيه از روي نوشته هاي سايتهاي وزارت اطلاعات رژيم كپي كرده و نوشته است: سازمان مجاهدين «اعضایش در خارج کشور را بدور از جامعه و روابط اجتماعی و در کمپ های ویژه اسکان داده است، اعضا و طرفدارنش با یونیفورمهای متحدالشکل، که حجاب جزئی از آنست، همه جا ظاهر میشوند، سازمانی که از روابط تشکیلاتی و شیوه انتخاب مسئولین و سلسله مراتبش هیچکس خبر ندارد، و بالاخره سازمانی که کسی نمیداند رهبر عظمایش زنده است یا مرده، چیزی فراتر از یک فرقه و سکت است؟».

يكم: هر دانشنامه سياسي-اجتماعي را مي‌خواهيد بگرديد و ببينيد كه تعريفهاي سكت چيست و واقعيتهاي مجاهدين خلق با اين توصيفهاي من درآوردي و ساخته رژيم چه تفاوتهاي عظيمي دارند؟

دوم: در اشرف(عراق) بسياري از ايرانيان از خارج و داخل كشور تا زمان به قدرت رسيدن مالكي در عراق رفت و آمد داشته اند. ازجمله نمايندگان پارلمان هاي اروپايي و پارلمان اروپا. تنها بعد از به قدرت رسيدن مالكي بود كه هم در اشرف و هم در ليبرتي، هرگونه تماس با مجاهدين ساكن اين كمپ را ممنوع كرد. تا جايي كه من در رسانه هاي خارجي و اينترنت ديده ام، دهها خبرنگار از قرارگاه اشرف (عراق) بازديد كرده و با رزمندگانش گفتگو كرده اند و محدوديتي نداشته اند.

سوم: از روزي كه اين سازمان نيروهايش را در آلباني متمركز كرده، دهها خبرنگار و ناظران حقوق بشري و نمايندگان پارلمان از سراسر دنيا روزها و هفته‌ها در آن مكان بوده اند و با همه ديدار كرده اند. ازجمله صدها گزارش و گواهي از درون زندان هاي رژيم را ثبت كرده اند.

چهارم: حتي آيت اللهBBC هم گفتگوي خبرنگارانش با همسايگان اشرف در آلباني را نقل كرده كه چگونه صدها نفرشان در اشرف و براي مجاهدين (حتي در دوران پاندومي كرونا و محدوديتهاي آن) كار مي‌كنند. صدها مهندس و پيمانكار كه در ساختن اين محل به مجاهدين كمك كردند و دهها پزشك و تكنسين كه هر روزه با ساكنان آن روبه مي‌شوند اينها را نديداه اند؟

پنجم: چرا حزب كمونيست كارگري، سالها پيش از اين ادعاهاي دروغش نماينده يا هيأتي را به اشرف در عراق و اكنون به اشرف در آلباني نفرستاده تا حقيقت را ببينند. اگر مجاهدين خلق مانع ديدار شوند آن گاه مي‌توان درباره شان روشنگري كرد.

همه كساني كه مي‌خواهند از اين دروغها ارتزاق كنند، از روبه رو شدن با حقيقت مي‌ترسند و به دروغها باور مي‌كنند يا براي تشفاي دردهاي خودشان اين دروغها را مي‌سازند.

ششم: مجاهدين خلق در آلباني لباس متحد الشكل ندارند و بعيد است حزب كمونيست كارگري از نتيجه تهمت هاي رذيلانه يي كه به سفارش اطلاعات رژيم در آلگماينه و اشپيگل به حكم قضايي عليه آن دو رسانه انجاميد، بي خبر باشد.

هفتم: منطق رضاخاني «بي روسري با توسري»، آن روي سكه منطق ارتجاع سركوبگر زن ستيز «يا روسري يا توسري» در اطلاعيه يك حزب كمونيست چه جايي دارد؟

هشتم: رديابي رهبر مجاهدين كه به دلايل كاملا قابل فهم براي هركس كه دهشاهي شعور سياسي و امنيتي داشته باشد و تلاشهاي بي وقفه رژيم براي ترور او، لاجرم بخشي و جزئي از كمپين وزارت اطلاعات و نيروي تروريستي قدس رژيم است. به هر صورتي و به هر دليلي كه ابراز شود. اطلاع همگاني يا حتي حزب كمونيست كارگري به طور خاص از محل رهبر مجاهدين، كدام گره از مبارزه با رژيم را خواهد گشود؟

**بازهم ويار«خانواده مقدس!» از نوع كمونيستي!

مينا احدي به روش مأموران وزارت اطلاعات كه موضوع خانواده هاي اعضاي مجاهدين برايشان خيلي اهميت دارد. در نامه خود به يك نماينده پارلمان، از بابت برادران همسر جان باخته اش كه مجاهد بوده اند و هر دو در صفوف مجاهدين جان باخته اند به نماينده پارلمان آلمان مي‌نويسد:
«جناب پاتسلت، من در ایران همسرم ، اسماعیل یگانه دوست را که کمونیست بود، از دست دادم او را اعدام کردند، اما دو برادر همسرم نیز منتسب به مجاهدین اعدام و یا کشته شدند، یکی از آنها حیدر یگانه دوست که اتفاقا از مجاهد فاصله گرفته بود و فعالیتی نمیکرد، متاسفانه در جریان دیدار از یک دوست خود در منزل آنها دستگیر و سپس اعدام شد و یک برادر دیگر همسرم محمد یگانه دوست در کردستان عراق و در اردوگاه مجاهدین بود و با آنها در مورد انقلاب ایدئولوژیک اشان اختلاف داشت، ما همدیگر را در کردستان عراق ملاقات میکردیم چون من هم در آن دوره پارتیزان ”کومه له” بودم و محمد در حال بررسی چگونگی فاصله گرفتن از آنها بود که او را راهی فروغ جاودان کردند و سپس حتی چند سال بعد از کشته شدن او در این حمله ماجراجویانه و سیاست غلط مجاهدین، به ما خبر هم ندادند که او کجاست، در نهایت در سال ١٩٩١ با پیگیری های خودم ، یک خانم مجاهد، تلفنی بمن پاسخ داد و گفت او در حمله فروغ جاودان کشته شده و ما تا کنون دقیقا نمیدانیم پیکر محمد یگانه دوست کجاست و از این سرنوشتها فراوان هست ….»

قبل از ديگر چيزها يادآوري مي‌كنم كه چه كساني در مواجهه با مجاهدين خلق «ويار» خانواده مي‌گيرند؟

بر اساس تعريف دانشنامه هاي ادبيات فارسي: «ویار گاهی به صورت تهوع و استفراغ و گاه به شکل بد آمدن از بعض چیزها و زمانی به صورت اشتها داشتن و هوس چیزی را کردن و آن را بسیار دوست داشتن ظاهر می شود»

در اين پاراگراف چند نكته بسيار جالب توجه هست:

- در نگاه كمونيستي از نوع مينا احدي، همه در حال فاصله گرفتن از مجاهدين هستند. به خصوص شهيدان مجاهد كه اكنون نيستند تا خودشان از خود و عقايدشان دفاع كنند و اين مهم را به زن برادرشان (مينا احدي) سپرده اند. اين ديگر مرده خواري و خونخواري است. گستره يي كه از شخص محمد حنيف نژاد تا هواداران ساده اين سازمان را در بر مي‌گيرد.

- در نگاه كمونيستي خانم احدي، بعضي زن برادرها(كه اقوام سببي هستند) مي‌توانند به جاي پدر يا مادر(يا اقوام نسبي) خود را مالك و صاحب برادر همسرشان تلقي كنند. چنين تفكري در يك حزب كمونيستي و در عصر تلاش براي برابري و ستيز با مردسالاري، گوياي آن نيست كه چنين زناني مي‌خواهند و مي‌پذيرند كه صاحب و مالكي داشته باشند؟

- در كجاي تاريخ و فرهنگ و ترويج كمونيستي، مبارزه را از حجاب و لباس و شكل آغاز كرده اند؟ در همه جا كمونيستها مي‌گويند كه هر شكلي از لباس يا فرهنگ با دگرگوني مناسبات توليدي مي‌توانند دگرگون شوند.

- آيا مينا احدي از آن رو با روسري زنان مجاهد برنياشفته و كين توزي نمي كند كه زنان مجاهد از اين حيث رها هستند؟ زيرا در جريان نبردشان با اين رژيم و در وراي همه ظواهر، همسري و پدري يا برادري كه او را صاحب و مدافع جسم و جان و حقوق خود بدانند به رسميت نمي شناسند. آنها خود مدافع و صاحب و مالك همه چيز خود هستند و به همين دليل از فرط غناي انديشگي است كه نيازي به پاسخگويي به اين قبيل اباطيل نمي يابند.

بنگريد به جنايتهايي كه در همين ماههاي اخير در ايران زير عنوان «ناموس» بر زنان و دختران ايران روا شده است.
آيا فرهنگ و منش و انديشه مينا احدي مي‌تواند اين قربانيان را رهايي بخشد؟ يا تجربه زناني كه با همين حجاب و روسري به آنها نشان مي‌دهند كه مي‌توان مالكيت و تصاحب جسمي و روحي هر مردي بي نياز بود؟

به نظر من حق دارند كه چرنديات و منطق «رضاخان پالاني» مينا احدي و حزب متبوعش را شايسته پاسخ نمي دانند؟
مينا احدي و حزب كمونيست كارگري با مدعايشان عليه حجاب و مذهب (به مثابه عوامل روبنايي بر پايه تعاليم كمونيستي) همانا طبل هاي ميان تهي هستند كه تنها براي پوشاندن همين درونمايه پوچ و عاري از هر گونه عنصر كمونيستي و انقلابي، پاچه مجاهدين خلق را گرفته اند.
در آغاز نوشتم، به تحقيق درباره آن چه مينا احدي نوشته علاقمند شدم. آن چه وي درباره برادران همسر جان باخته اش كه مجاهد بوده اند و آن دو مجاهد شهيد را به پرچم و اتهامي عليه مجاهدين تبديل كرده، همانا مظلوم نمايي و مرده خواري ديگري است، تا بدين وسيله بر مجاهدين بتازد. حتي اگر شده به طور ضمني.

قرباني رژيم بودن (كه مينا احدي با سرنوشت خودش و انديشه هيستريك ضدمذهبي اش يك نمونه آن است) هيچ امتياز ويژه يي ارمغانش نمي كند، زيرا هشتاد ميليون ايراني اكنون به شيوه هاي گوناگون سياسي و اقتصادي و اجتماعي و فرهنگي و ايدئولوژيك قرباني اين رژيم اند.
ارزش و امتياز مبارزان آزادي را زماني مي‌توان سنجيد كه با اين رژيم و به طور مونيستي فقط با اين رژيم در ستيز يگانه ساز باشند، تا از دروغ و سوءاستفاده فاصله بگيرند.

** پژوهشي كه به حقايقي شگفت انجاميد!

پيش از نكته آخر، يادآوري مي‌كنم كه طبق پژوهش من در اسناد منتشرشده از سوي مجاهدين خلق، شهادت برادران همسر خانم احدي بر خلاف دعاوي وي به شرح زير ثبت و مستند و منتشر شده است.

نام حيدر يگانه دوست در نخستين فهرستي كه مجاهدين از قربانيان مخالف رژيم انتشار داده اند به شماره رديف 11300 ثبت شده كه در خرداد1362 در بيست و چهارسالگي اعدام شده است. به گفته ايشان حيدر با مجاهدين فاصله گرفته بوده و فعاليتي نمي كرده است. اين هم البته هديه خانم احدي به رژيم است.

اگر حيدر با مجاهدين فاصله گرفته بوده، برادرش محمد بايد روشنتر از همسر برادرش مي‌دانست و چرا هنگامي كه در منطقه مرزي در سال 61 دوباره به سازمان مجاهدين خلق پيوست، وضعيت برادرش كه همرزم و هم عقيده او هم بود گزارش نكرد؟

مينا احدي در 1982 به كردستان رفته و عضو كومه له شده و حيدر يگانه دوست يكسال بعد در 1983 تيرباران شده است.

يعني در تمام مدتي كه مينا احدي مدعي است حيدر از مجاهدين فاصله گرفته بوده و فعاليتي نمي كرده، حتي رژيم و دژخيمانش در زندان اين فاصله گرفتن از مجاهدين را نمي ديده و آزادش نمي كرده اند، بلكه اعدامش كرده اند.

برادر ديگر همسر مينا احدي كه عكس و زندگينامه او را در كتاب شهيدان فروغ جاويدان در زير مشاهده مي‌كنيد، مثل همه شهيدان مجاهد دهسال بعد از فروغ جاويدان انتشار يافت. بين ملك شخصي ايشان (برادر همسر جان باخته اش) با بيش از هزار و سيصد مجاهد ديگر هيچ تفاوتي نبوده است.

من اطلاعيه ستاد فرماندهي مجاهدين درباره فروغ جاويدان را خواندم. جز تعدادي از فرماندهان شهيد ارتش ازاديبخش و برخي چهره هاي مشهور و برجسته و اعضاي قديمي سازمان مجاهدين خلق كه حدود سي اسم را در بر مي‌گيرد، از بقيه هيچ نامي برده نشده است. جز تعداد چند صد مجاهد شهيد عمليات فروغ جاويدان كه پيكرهايشان در مسير بازگشت به عراق قابل انتقال بوده، از محل خاكسپاري حدود هزار تن ديگر هم نشاني در دست نيست. خانم احدي خواستار چه تفاوتي بين ديگر شهيدان مبارزه با رژيم و چيزي كه ملك شخصي خودش مي‌داند، بوده است؟

مينا احدي مدعي است كه يك خانم از سوي مجاهدين كه او نامش را نمي گويد، در پي پيگيريهاي او با وي تماس گرفته و خبر شهادت حيدر را در سال1991 به وي داده است.

هم چنين در فهرست 20هزار نفره شهيدان كه بعد از سال2003 منتشر شده و ازجمله آقاي پاتسلت مثل بسياري ديگر از حاميان مجاهدين آن را در اختيار دارند، اسامي اين سه برادر و حتي همسر خانم مينا احدي در شماره هاي 18713 و18714و 18715 ثبت شده. از وابستگي سياسي اسماعيل (همسر خانم احدي) يادي نشده اما مجاهد بودن آن دو برادر ديگرش ثبت شده. طي حدود 15سال يعني از1991ت2005 كه اين ليست به زبان انگليسي براي همه جهانيان منتشر شده، خانم احدي به يادش نمي آمده كه بايد اين واقعيت‌ها را به مجاهدين بنويسد. تا به شهيداني كه به آنها وابستگي (سببي خانوادگي) دارد اداي دين كرده باشد؟

اما مجاهدين خلق چه كار ديگري بايد درباره اين شهيدان مي‌كردند كه نكرده اند؟

آيا يادآوري اين اسامي و وابستگي‌ها جز براي اين كه مينا احدي براي خودش كسب اعتبار كند و مجاهدين خلق را بي اعتبار وانمود كند، هدف ديگري داشته است؟

مينا احدي مي‌گويد: من در كردستان پارتيزان كومله بودم و با محمد(برادر همسرش) ديدار و درباره فاصله گرفتن از مجاهدين صحبت مي‌كرديم و او با انقلاب ايدئولوژيك آنها مخالف بود.

دروغ مينا احدي آن است كه مجاهدين دست كم از ابتداي سال 66 هيچ حضور مسلحانه يا حتي فيزيكي(به خاطر جنايتهاي جلال طالباني و حزب به اصطلاح سوسياليستي زير دست او) در كردستان عراق، نداشته اند.

بي شعوري و آنارشي تشكيلاتي حاكم بر انديشه مينا احدي، آن جاست كه مي‌گويد «او را راهي فروغ جاويدان كردند».

حالا بگوييد، از كسي كه «پارتيزان كومله» باشد و مأموريت و عمليات سراسري يك ارتش را «راهي كردن» به فروغ جاويدان بخواند، چه جنگي و نبردي مي‌توان انتظار داشت؟ جز وارفتگي و ودادادگي؟ و براي پوشاندنش پاچه گرفتن از ديگراني كه انضباط را ضرورت جنگ و نبردشان مي‌شناسند، مينا احدي كار ديگري بايد بكند؟

** دست و پازدن عليه مجاهدين خلق و «اولويتهاي حزب»

حزب كمونيست كارگري (كه ليدرش حميد تقوايي است) در اطلاعيه يي كه تاريخ ايراني ندارد(احتمالا چون پلنوم در كره مريخ برگزار شده). به تاريخ 28-05-2020 و با عنوان «قطعنامه در مورد اولویتهای حزب در شرایط حاضر»، منتشر كرده و نوشته مصوب پلنوم پنجاه و يكم كميته مركزي آن است.

اين قطعنامه در پنج مورد به بررسي شرايط ايران پرداخته و در 7محور«تبلیغات و سیاستهای عملی خود» را فرموله كرده است.

در هيچ يك از اين 5ماده و اين 7محور هيچ اشاره يي به دست زدن به كمترين تلاش تبليغاتي نه فقط عليه مجاهدين خلق بلكه عليه هر نيروي ديگري در طيف مخالفان رژيم، نشده است.

اكنون از مينا احدي و بيش و پيش از او از حميد تقوايي و ديگر سران اين گروه كه در كميته مركزي خود اين متن را تصويب كرده اند، پرسيدني نيست كه اين خانم «پارتيزان» سابق، بر پايه كدام سياست و برنامه، حمله هيستريك به مجاهدين خلق را وجهه همت خود قرار داده است؟

از هر فرمانده نظامي و هر مسئول حزبي و تشكيلاتي در هر كجاي جهان بپرسيد به شما خواهد گفت كه براي چنين «پارتيزان» بي ديسيپلين و باسمه يي، جايي در هيچ عمليات نظامي يافت مي‌نشود و چنين موجوديت آنارشيك لجام گسيخته يي، شايسته اجراي هيچ مأموريت و مسئوليت سياسي حزبي نيست.

حزب كمونيست كارگري به جاي انتشاراطلاعيه در همنوايي و دفاع از رفتارهاي اخير مينا احدي، بر پايه شناخته شده ترين قواعد و مناسبات حزبي و سياسي و بر پايه آخرين قطعنامه اش، مقدمتا بايد او را از نقش سخنگويي بركنار مي‌كرد تا نوبت به بررسي جامعتري از وضعيت او و ارتباطهايش با يك مأمور اطلاعاتي (ايرج مصداقي) كه براي نفوذ در احزاب سياسي خارج كشور اعزام شده هم فرا برسد.

آن هم فقط براي حفظ آبروي مفاهيمي مثل حزب و كمونيسم و مبارزه و سياست انقلابي.

اين تازه سرنوشت حزب و جرياني است كه به نسبت ديگر گروههايي كه خود را كمونيست مي‌نامند، چند آب شسته تر بوده و چنان كه قطعنامه مصوب كميته مركزي اش نشان مي‌دهد به رغم همه اعوجاج هايش از مونيسم سياسي نسبي عليه رژيم برخوردار بوده است.

(پايان بخش يكم- بررسي نامه مينا احدي به پاتسلت را ادامه خواهم داد)

-----------------------------------------
* تاريخ تشكيل اولين حزب سوسيال دموكرات به دهه1860 بر مي‌گردد كه تشكيل حزب سوسيال دموكرات آلمان، به عنوان قديمي ترين حزب اين كشور است و تاريخي است كه ماركس هنوز زنده بود. پيش از آن فعاليتها به طور عمده سنديكايي بودند. يا حتي در روسيه فعاليتهاي احزابي بود كه به سوسيال رولوسيونر (
SR) معروفند. حزب سوسيال دموكرات روسيه در دهه پاياني قرن نوزدهم تشكيل شد.


اشتراک:

نوشته‌های پر بیننده

حمله گارد ضدشورش به کارگران آذرآب اراک با باتوم و گاز اشک‌آور

حمله گارد ضدشورش به کارگران آذرآب اراک با باتوم و گاز اشک‌آور
دوازدهمین روز تجمع و اعتراض کارگران آذرآب اراک به خشونت کشیده شد. بدنبال تجمع و اعتراض کارگران آذرآب اراک در روز یکشنبه ۲۸ مهرماه ۹۸ ماموران نیروی انتظامی به همراه نیروهای ضدشورش از ساعت ۳ بعدازظهر امروز یکشنبه28مهرماه به کارگرانی که تجمع کرده بودند حمله ور شدند.
آنها برای پراکنده کردن کارگران با شلیک گاز اشک آور به کارگران حمله کردند.
گارد ضد شورش با باتوم شماری از کارگران را مجروح و مصدوم کردند. نیروهای امنیتی شیشه‌های ساختمان کارخانه و خودروهایی که در محل کارخانه پارک شده بود، را نیز خرد کردند.
این کارگران صبح امروز یکشنبه در دوازدهمین روز اعتراضات خود ریل راه‌آهن شمال به جنوب را مسدود کردند. خواسته کارگران خلع ید از سهامداران فعلی آذرآب و لغو خصوصی‌سازی این کارخانه می‌باشد.
پیش از این نیز روز یکشنبه ۱۴ مهرماه کارگران آذرآب و هپکو جاده ورودی اراک را مسدود کردند. آنها در اعتراض به نحوه واگذاری و فروش این شرکت، دست به تجمع زده و اقدام به بستن میدان ورودی شهر در کیلومتر ۱۲ جاده اراک – تهران کردند.
روز دوشنبه ۱۵ مهرماه نیز کارگران کارخانه آذرآب در اراک در اعتراض به پرداخت نشدن حقوق معوقه شان و تعیین تکلیف نشدن سهامدار، دست به تجمع زدند.
تجمع کارگران با حمله گارد ضدشورش همراه با شلیک گاز اشک آور مواجه شد.
نیروهای گارد ضدشورش به پارکینگ کارخانه آذرآب نفوذ کرده و از ورود پرسنل به شرکت جلوگیری کردند.

دیگر صفحات

دنبال کننده ها